دیگرچِهرِگی

20 مرداد 1397
سارا بهرامی سارا بهرامی

چرا بازی و نقش سارا بهرامی در «دارکوب» به دل می‌نشیند

نقش و بازی سارا بهرامی در «دارکوب» آن‌قدر دل‌نشین و جاافتاده است که برخی دوستان، از همان نمایش نخست فیلم در پردیس سینمایی ملت در جشنواره سی‌وششم به‌درستی رسیدن سیمرغ بهترین بازیگر نقش اصلی زن به او را پیش‌بینی کردند. حالا هم در زمان اکران فیلم، خیلی‌ها از این نقش و آینده خوب بازیگرش می‌گویند؛ اما به‌راستی چرا بازی و نقش سارا بهرامی در «دارکوب» این‌قدر به دل می‌نشیند؟

راز مهم این موفقیت را باید در ارائه درست و به نسبت دقیق مقوله «دیگرچِهرِگی» در بازیگری جست‌وجو کرد؛ مقوله‌ای که پیشینه‌ای پربار در تاریخ بازیگری در سینما و تلویزیون جهان و کشور خودمان دارد. آنچه مسلم است در این دیار، بازیگران دیگرچهرگی را معمولاً با ایفای نقش افراد معتاد یا دیوانه به‌جا می‌آورند؛ با شمایل‌ها و مصداق‌های مشهوری همچون سید (بهروز وثوقی) در «گوزن‌ها»، مجید ظروفچی (وثوقی) در «سوته‌دلان»، دختر معتاد (باران کوثری) در «خون بازی»، علی‌سنتوری (بهرام رادان) در «سنتوری» و تقریباً تمامی نقش‌های زنده‌یاد حسین پناهی که - عجیب است - به‌عنوان بازیگری تک‌نقش، اصلاً حضور خود را در عرصه بازیگری به همین بازی در نقش بچه‌های بزرگ‌سال (بزرگ‌نما و درواقع بهلول‌وش) و دیوانه‌ها منحصر می‌دانست یا دست‌کم از طرف خودش (و نه لزوماً کارگردانان آثارش) بر تداوم چنین روندی در بازیگری تأکید می‌ورزید.

اما نباید ازنظر دور داشت که نقش‌های مهمی همچون مش‌قاسم (زنده‌یاد پرویز فنی‌زاده)، دایی‌جان (زنده‌یاد غلام‌حسین نقشینه) در «دایی‌جان ناپلئون»، شعبان استخوانی (محمدعلی کشاورز) در «هزاردستان» و حتی حمید هامون (زنده‌یاد خسرو شکیبایی) آن روشنفکرِ آشفته‌حال و به بن‌بستِ فلسفی رسیده در «هامون» نیز در مقوله ارائه دیگرچهرگی در بازیگری می‌گنجند. در شخصیت‌های مشدحسن (عزت‌الله انتظامی) در «گاو» و دایی‌جان در «دایی‌جان ناپلئون» نیز رگه‌های عمیقی از عشق جنون‌آمیز (در اولی) به یک گاو و (در دومی) به «شاخص و مهم بودن و خود را در قالب ناپلئون بناپارتِ عصر دیدن» وجود دارد که صرف‌نظر از وجه جنون‌آمیز بودن این نقش‌ها، از نظرگاه‌های دیگری هم می‌توان این دو نقش ویژه را در مقوله دیگرچهرگی دید.

البته بروز و ارائه دیگرچهرگی توسط بازیگرانی مثل انتظامی در نخستین فیلم مهمش «گاو» که از تئاتر می‌آمد و برای عامه تماشاگران سینما ناشناخته بود، یا مثلاً نقشینه که بازیگری بازنشسته بود و در زمان فعالیتش هم در سینما و تلویزیون چندان مشهور نبود تفاوت بسیاری دارد بافاصله گرفتن بسیار از خود یا دست‌کم از پرسونای همیشگی برای بازیگران مشهوری مثل بهروز وثوقی در موقعیت ایفای نقش سید در «گوزن‌ها»؛ ویژگی‌ای که بهرامی را هم در زمره بازیگرانی مانند انتظامی و نقشینه در موقعیت ایفای نقش‌های مشهور زندگی‌شان قرار می‌دهد. اینجا هم بهرامی در ابتدای راه است و برای بیش‌تر تماشاگرانِ جشنواره‌ایِ دارکوب تا حدی ناشناخته؛ او تا قبل از این، در چند فیلم، نقش‌هایی کم‌تر دیده‌شده را بازی کرده بود و البته بعد از نمایش موفق جشنواره‌ایِ این مهم‌ترین فیلمش - تا امروز - در دورهمی حضور یافت و تا حدی به عطش کسانی که دوست داشتند درباره او قدری بیش‌تر بدانند پاسخ داد.

از جلوه‌های بیرونی نقش او می‌توان به تسلطش بر صدا و بیان در قالب یک زن معتاد اشاره کرد که به‌جای آن‌که ما را از چنین شخصیتی که در دنیای واقعی و بیرونی، معمولاً منفور اطرافیان و رهگذران قرار می‌گیرند در اینجا جذابیت آفریده و بهرامی موفق شده - ازجمله - به لحاظ عاطفی هم بیان خوبی برای یک شخصیت معتاد تدارک ببیند و در کنار میمیک مناسبش در نقاط اوج درام ازنظر تأثیرگذاری عاطفی بر بیننده سربلند بیرون آید.

او همدلی برمی‌انگیزد، حتی شاید بیش از علی‌سنتوری در «سنتوری» و شخصیت باران کوثری در «خون بازی» و به‌خوبی کنار سید (بهروز وثوقی) «گوزن‌ها» جا خوش می‌کند؛ یعنی فعلاً و تا اطلاع ثانوی یک ستاره دیگرچهره مؤنث است در کنار ستاره مرد بهترین فیلم کیمیایی در ارائه این نوع شخصیت.

بهرامی در «دارکوب» مجبور است برای دست یافتن به فرزند دورافتاده‌اش این مهم‌ترین دارایی عاطفی و روحی‌اش - همه هست و نیستش - با دو رقیب جدی دربیفتد؛ اولی مردی که در قامت همسر سابقش با نوعی کلاهبرداری او را - در هر وضعیتی که به‌عنوان یک زن معتاد با آن دست‌به‌گریبان است - از تنها فرزند مشترکشان دور نگه‌داشته و دومی هم همسر جدید مرد که سخت‌دل به این کودک بسته است؛ اما بهرامی رقیب بزرگ‌تری هم دارد که اعتیاد اوست و همین باعث می‌شود که ابتدا دست‌بسته عمل کند و آخرسر هم به سیم آخر بزند!

تماشاگر از طریق همدل شدن با این «نقش-بازیگر» به فرجام کار علاقه‌مند می‌شود و دوست دارد در پایان، موفقیت او را نظاره‌گر باشد. روزگاری ناصر تقوایی فیلم‌ساز خاطره ساز سینما و تلویزیون می‌گفت تماشاگر ایرانی از دو گونه فیلم - شخصیت خیلی خوشش می‌آید: آن‌که با او فاصله کمی داشته باشد و آن‌که با او دارای فاصله‌ای سخت بعید باشد. نقش بهرامی در «دارکوب» به همراه خود فیلم، از گونه دوم‌اَند. البته چندان نیازی به یادآوری نیست که در گوشه‌کنار نیز با قد کشیدن دیو مخوف اعتیاد در این دوره و زمانه، رکوردهایی عجیب درزمینهٔ پایین آمدن سن اعتیاد و تغییر دامنه جنسیتی آن رقم خورده است و همه این‌ها (هرقدر هم که از جنس انواع نگرانی‌های اجتماعی خانواده‌ها باشد) در تعقیب سرنوشت شخصیت بهرامی در فیلم مؤثر می‌افتد.

خب روشن است که دیگرچهرگی، وامدارِ نگاه «استانیسلاوسکی» به بازیگری است. تماشاگر هم نه با سارا بهرامیِ نه‌چندان شناخته‌شده (تا پیش از برگ برنده کارنامه‌اش تا امروز، یعنی دارکوب) روبه‌روست و نه با بازیگری تک‌نقش (مثل محمدرضا شریفی‌نیا و مهران رجبی)، بلکه بهرامی را درست در زمانی با همین فیلم جدی می‌گیرد که او سخت از «خودِ واقعی» اش (دختری امروزی از طبقه متوسط که بازیگر سینما و تلویزیون هم هست) سخت فاصله گرفته و برای زنده کردن نقشی چنین دشوار، «خودِ حقیقیِ» ویژه این نقش را در درونش آفریده است.

ضمن یادآوری، بد نیست بازهم نگاه کنیم به بیان عالی بهرامی که کاملاً معلوم است برای رسیدن به چنین بیانی چه قدر ریاضت کشیده و در درست از کار درآمدن آن، صدالبته باید شعیبیِ کارگردان را هم سهیم دانست. سهم چهره‌پرداز و طراح لباس و فیلم‌بردار و بقیه هم محفوظ؛ اما آنچه مسلم است زنگ شروع این ماراتن سخت را به‌طورقطع و یقین، خود سارا بهرامی به صدا درآورده است؛ آنجایی که به این نتیجه رسیده که می‌تواند با نقشی چنین بعید از خودش دمساز شود و آن را قوام بخشد. حالا هم نام خود را به سیاهه آن دسته از بازیگران تاریخ سینمای ایران که به نقش‌هایی خیلی دور از خودشان جان بخشیده و دیگرچهرگی موفقی پیشه کرده‌اند افزوده است؛ موفقیتی که برای یک بازیگر جوان و با حال‌وهوای ناسازگار این سال‌های نقش فروشی و نقش‌خری سینمای ایران، برای یک بازیگر مستعد و مستحق دیده شدن کم نیست.

علی شیرازی

آخرین ویرایش در %ب ظ، %18 %567 %1397 ساعت %16:%مهر