چرا «لالا لند» فیلم موفقی است؟

01 اسفند 1395
la la land la la land

کمدی‌های رمانتیک در تاریخ جوایز اسکار موفقیت چندانی نداشته‌اند ولی «لالا لند» این سنت را شکسته است؛ اما چرا این فیلم شایسته چنین رکورد تاریخی در نامزدی جوایز اسکار است؟

 یک ماه و اندی پیش «لالا لند» در جوایز گلدن گلوب رکورد شکست و اولین فیلمی شد که هفت جایزه دریافت کرد؛ بنابراین نامزدی آن در ۱۴ رشته از جوایز اسکار ۲۰۱۷ جای تعجب ندارد. این جوایز تمامی رشته‌های اصلی، ازجمله دو جایزه برای بهترین ترانه اوریژینال را شامل می‌شود و به‌این‌ترتیب ازنظر تعداد نامزدی در جوایز اسکار در کنار فیلم‌های «همه‌چیز درباره ایو» و «تایتانیک» قرار می‌گیرد.

کاملاً طبیعی است که این حد از موفقیت واکنش‌های منفی را نیز برانگیزد. به‌عنوان‌مثال هفته‌نامه اکونومیست می‌نویسد: «با توجه به مباحث سال گذشته در مورد حضور ضعیف غیر سفیدپوست‌ها در اسکار بسیاری معتقدند که امسال فیلم‌هایی با مضامین سیاسی و اجتماعی مثل «مونلایت»،«لاوینگ» و «تولد یک ملت» به‌حق باید مرکز توجه و موردستایش قرار بگیرند.»این واکنش قابل‌درک است. در مقایسه با «مونلایت»، «ارقام پنهان» و «حصار» که هر سه در رشته بهترین فیلم نامزد شده‌اند، «لالا لند» چندان پیشرو به نظر نمی‌آید. ولی این به آن معنا نیست که برای رأی‌دهندگان آکادمی اسکار گزینه‌ای کلیشه‌ای و بزدلانه است. این واقعیت که فیلم هیچ پیام سیاسی ندارد ولی بااین‌همه لایق درو کردن جوایز است غیرمتعارف بودن «لالا لند» را نشان می‌دهد.

نامزدان جوایز اسکار ۲۰۱۷ در حد کم‌سابقه‌ای متنوع هستند و تعداد فیلم‌هایی که به محصولات مستقل می‌مانند به نسبت سال‌های قبل بیشتر است. ولی آنچه تغییر نکرده این است که آکادمی اسکار هنوز هم به درام‌های سنگین در مورد موضوعات جدی گرایش دارد. موضوع برندگان رشته بهترین فیلم معمولاً فاجعه کودک‌آزاری (اسپات لایت)، برده‌داری (دوازده سال بردگی)، جنگ (مهلکه) و فقر (میلیونر زاغه‌نشین) است. حتی «بردمن» و «هنرمند» که جدیدترین برندگان اسکار با موضوعات مربوط به هنرهای نمایشی و سرگرمی بودند، قهرمانان داستان خود را در افسردگی و ازخودبیگانگی غرق کرده بودند.

در مقایسه با این روند، شخصیت‌های جوان و بااستعداد، سالم و جذاب فیلم «لالا لند» دلیل چندانی برای گله کردن ندارند. به همین خاطر این فیلم خارق‌العاده است و حتی درخشش آن در فصل جوایز سینمایی کاملاً متفاوت بوده است. در اساس یک کمدی رمانتیک است و کمدی‌های رمانتیک طبق سلیقه اسکار نیستند.آخرین باری که یک کمدی رمانتیک جایزه اسکار را برد فیلم «آنی هال» در سال ۱۹۷۸ بود. از آن زمان به بعد کمدی رمانتیک در موارد انگشت‌شماری نامزد شده‌اند. در سال ۱۹۹۵ «چهار عروسی و یک خاک‌سپاری» در میان نامزدان بهترین فیلم بود. اگر مفهوم ژانر کمدی رمانتیک راکمی بازتر کنیم می‌توان «جری مگوایر» در سال ۱۹۹۷ و «بهتر از این نمی شه» در سال ۱۹۹۸ را هم منظور کرد، هرچند هیچ‌یک جز شانس‌های اصلی نبودند.در دو دهه پس‌ازآن، اسکار درمجموع فیلم‌های کمدی رمانتیک را نادیده گرفته است باوجودی که در سال ۲۰۱۰ تعداد نامزدان رشته بهترین فیلم به ۱۰ مورد افزایش یافت.

درصحنه‌های رقص جذابیت و طنازی که نیمه اول فیلم را دربرمی گیرد حتی یک گام غلط برداشته نمی‌شود. دیمین شزل (کارگردان فیلم) میا (با بازی اما استون) را در نقش زن جوانی عاشق بازیگری و سب (با بازی رایان گاسلینگ) را در نقش نوازنده پیانوی جاز به ما معرفی می‌کند. درصحنه‌های اول فیلم که هر دو در ترافیک گیرکرده‌اند نگاه خصمانه‌ای ردوبدل می‌کنند. به فاصله کوتاهی میا در یک رستوران مجذوب سب می‌شود ولی او به خاطر اخراج از کارش چنان دلخور است که از کنار میا عبور می‌کند و در شلوغی خیابان گم می‌شود.

تا این مرحله در یک فیلم کمدی رمانتیک معمولی قرن بیست و یکمی شخصیت‌های داستان قاعدتاً باید کارهای نامتعارف می‌کردند و بعد هر یک به دوستان نزدیکشان می‌گفتند که چه اشتباه خجالت باری مرتکب شده‌اند؛ اما دیمین شزل در اولین صحنه‌های فیلم شغل و آرزوهای دو شخصیت اصلی داستان را نشان می‌دهد. وقتی‌که درنهایت با یکدیگر گفتگو می‌کنند تماشاچی برای پذیرش عاشق شدن آن‌ها آماده‌شده است؛ و حتی در آن مقطع نیز سرعت حرکت داستان آرام و همراه با اعتمادبه‌نفس دل‌چسبی است.

درصحنه جذابی که در یک مهمانی در استخر اتفاق می‌افتد، میا به خاطر نواختن ترانه یک گروه موسیقی دهه هشتاد به سب طعنه می‌زند ولی بعد که با یک قطعه فی‌البداهه موسیقی جاز می‌رقصد علاقه او به کنایه زدن به‌خوبی منعکس می‌شود. بعد از پایان مهمانی، در هوای گرگ‌ومیش برای آشنایی بیشتر با یکدیگر قدم می‌زنند. علامت هالیوود در پس‌زمینه دیده می‌شود که اشاره‌ای به علاقه وافر میا به بازیگری و سینماست و بالاخره منظره رصدخانه گریفیس مثل بوم نقاشی پدیدار می‌شود.به نقل از جاد اپتاو باید گفت: «وقتی کمدی موفق است، خیلی سهل به نظر می‌رسد. به همین خاطر مردم فکر می‌کنند خلق مصیبت دشوارتر است.» اما پروراندن یک رابطه عاشقانه مدل قدیمی در «لالا لند» نیز خیلی سهل و ساده به نظر می‌آید؛ اما اگر سخت نبود چرا هیچ‌کس انتظار ندارد که دیمین شزل چنین چیزی خلق کند؟

یکی از شانس‌هایی که کارگردان آورد این است که گزینه‌های اولیه او برای بازی در نقش دو شخصیت اصلی داستان یعنی اما واتسون و مایلز تلر این نقش را نپذیرفتند. به‌این‌ترتیب راه برای بازی‌دوست داشتنی و هماهنگی خوبی که بین اما استون و رایان راسلینگ می‌بینیم هموار شد. این دو قبلاً در فیلم‌های «جوخه گانگستر» و «دیوانه‌وار، احمقانه، عشق» (عشق دیوانه و احمق) در مقابل یکدیگر بازی کرده‌اند.کلید جذابیت متقابل آن‌ها، گذشته از فریبندگی هر دو، روش بسیار متضاد بازیگری آن‌هاست؛ اما استون چه عصبانی و چه خوشحال، احساسات درونی‌اش نه‌فقط در چشمان درشتش بلکه در سراسر چهره‌اش هویدا است. در مقابل رایان گاسلینگ یکی از بازیگران هالیوودی است که به بهترین نحو احساساتش را نشان نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد درون خود را فقط با پوزخند و بالا بردن ابروهایش بیان کند. همین عدم تعادل است که باعث می‌شود تماشاچیان آرزو کنند بلکه سب نیز در بیان احساساتش مثل میا باز و سخاوتمند باشد.

البته کیفیت‌های این فیلم فراتر از همخوانی بازیگران و شخصیت‌های داستان است. نامزدی آن در ۱۴ رشته از جوایز اسکار مدیون فیلم‌برداری خوب، رنگ‌های شاد لباس‌ها و طراحی صحنه به سبک پاپ آرت و ترانه‌های گیرای جاستین هورویتز است. جادوی نهفته در یک ساعت شناور اول فیلم آن را لایق جوایزی کرده که تاکنون گرفته و یا خواهد گرفت. جادوی یک کمدی نفیس در مورد دو نفر که باهم موسیقی زیبایی خلق می‌کنند.