در ستایش از بازیگران زن فرانسوی: ایزابل هوپر، ژان مورو، کاترین دونوو و...

28 تیر 1396

 به بهانه درخشش ایزابل هوپر در «آل»

یک: وقتی «آل»(Elle) را می‌بینی ناخودآگاه این پرسش به ذهنت می‌آید که ایزابل هوپر «اکت» را کجا گم‌وگور کرده است؟ اکت، میمیک و درام را در کجای چهره‌اش پنهان ساخته است؟ در چهره‌ای که بی‌تفاوت و با لبخندی طنزآلود در گوشه لب به دنیای دیوانه‌ای می‌نگرد که خود نیز عضوی از آن است. کجاست نشانه درد؟ رنج یا جنون؟ کجاست رد پای آن دوراهی‌های اخلاقی بر چهره که برای ما به معنای بازیگری اصیل است؟ کدام بغض؟ کدام قهقهه؟ 

دو: بازی تکان‌دهنده و عجیب ایزابل هوپر در آل، نشانه تداوم سنت بازیگری زنان سینمای فرانسه است. زنانی که از ابتدای دهه شصت در سینمای فرانسه ظاهر شدند. با چهره‌هایی خونسرد و سنگی، با لبخندی شیطنت‌آمیز بر گوشه لب و اکراهی آشکار در نمایش احساسات. با غرور معصومانه یک کودک که در چشم به هم زدنی با عمیق‌ترین احساسات زنانه هم‌نشین می‌شوند. 

سه: ژان مورو، آنا کارینا، کاترین دونوو و آنوک ائمه، همگی در اولین سال‌های دهه شصت جلوه‌گر شدند. نوع بازی‌شان هیچ شباهتی به همتایان ایتالیایی و یا آمریکایی خود نداشت. بر چهره سنگی‌شان به‌ندرت انعکاس احساسات دراماتیک را می‌شد دید. به‌جایش تیزهوشی است و اصرار بر سرپوش گذاشتن. شاید ظهور این نسل بازیگران به شکل هم‌زمان ناشی از مجاهدت‌های چهره‌های موج نوی فرانسه، چه در متون انتقادی و چه در فیلم‌های شگفت‌انگیزشان باشد. در نهضت مقابله با مبالغه! در نهضت تبری جستن از کنش‌های بازاری بازیگری که سینمای دهه چهل و پنجاه فرانسه را فلج کرده بود. در دهه شصت گویی روح جوان و نوپای فرانسه در کالبد این زنان متجلی شده بود. شیوه بازی این ستاره‌ها در دل خود بخش‌هایی از ایدئولوژی و جهان‌بینی موج نو را نیز به همراه داشت. ترکیبی از یک میل بی‌مهار به آزادی در کنار مقدس‌ترین فضیلت انسانی که از منظر موج نوی سینمای فرانسه چیزی نیست جز صداقت.

چهار: در همان دورانی که در ایتالیا امثال سوفیا لورن و یا کلادیا کاردیناله اتودهایی از دراماتیک‌ترین شکل بروز احساسات را تمرین می‌کردند و یا مونیکا ویتی که بی‌رحمانه تماشاگر را شریک شدیدترین اضطراب‌ها و بحران‌های روحی خود می‌ساخت، در فرانسه امثال ژان مورو و آنا کارینا و یا کاترین دونوو گویی با یک خوش‌بینی ذاتی با دنیا روبه‌رو می‌شدند. به سبک‌بالی یک کودک. بی‌پروا و مطمئن. «خاطرات مستخدمه»، «گذران زندگی»، «چترهای شربورگ»، «لولا» و بعدها هم فیلم‌هایی مثل «بل دوژور»، «تریستانا»، «عروس سیاه‌پوش» و... در این سال‌ها حتی چهره‌ای بازاری مثل بریژیت باردو هم در تحقیر گدار، متفاوت از مفهوم کلاسیک بازیگری، ظاهر می‌شود. بی مبالغه، رها و خونسرد.

پنج: در دهه هفتاد ادامه این سبک بازیگری زنان فرانسوی را می‌توان ردیابی کرد. از ستاره‌های دهه قبل، کاترین دونوو هنوز درخشان بود اما در انتهای دهه دو همتای جدید پیداکرده بود. ایزابل آجانی و ایزابل هوپر (البته عمداً رمی اشنایدر را نادیده می‌گیرم و همین‌طور ستاره‌های کم‌نظیری مانند جولین بارتو و ایوت میمو و بخصوص فانی آردان).

شش: هوپر بسیار جوان به‌مقتضای فیزیک چهره‌اش به سمت سینمای روشنفکرانه رفت. سینمای گدار و رفقا و آجانی به مهم‌ترین بازیگر زن جریان اصلی سینمای فرانسه بدل شد. در تمام طول دهه هشتاد آجانی تک‌ستاره این سینمای بود؛ اما سنت ژان مورو و کاترین دونوو توسط ایزابل هوپر بود که پیگیری می‌شد. با همان چهره بی‌تفاوت و چشمانی که بی پلک زدن به دوربین خیره می‌شدند.

هفت: دهه 90 دهه ژولیت بینوش است. او از انتهای دهه 80 با بار هستی فیلیپ کافمن به چهره‌ای بین‌المللی بدل شده بود. با تمایلی آشکار به نمایش دقیق‌تر احساسات پنهان در قیاس با اسلاف نامدارش. بامهارتی مثال‌زدنی در نمایش خنده، بغض، غم و گریه و به تصویر کشیدن تمام و کمال ملاحت، حسرت و اندوه. «عشاق پون نوف» از لئو کاراکس، «خسارت» از لویی مال و «آبی» از کیسلوفسکی سلسله فیلم‌های زنجیرواری بودند که او را به بازیگری باب طبع هالیوود بدل ساختند. در بیمار انگلیسی بازی کرد و مهارت آشکارش در نمایش فشرده احساسات در برخی صحنه‌های فیلم نفس تماشاگر را بند آورد؛ و البته رهاورد این مهارت کمتر فرانسوی، یک اسکار سزاوارانه نقش دو برای بازی تأثیرگذارش در بیمار انگلیسی بود. بینوش جلوتر از رقبایش مثل سوفی مارسو و یا بئاتریس دال و امانوئل بئار و البته ایرنه ژاکوب، توانست در هزاره سوم هم نفر اول سینمای فرانسه باشد. روایت است که به‌شدت در حفظ ارتباطش با فیلم‌سازان معتبر جهان وسواس دارد و اجازه نداده است بالا رفتن سن، او را از جایگاهش دور سازد. در همین چند سال اخیر او بازی‌های فوق‌العاده‌ی را در «کپی برابر اصل» کیارستمی و «ابرهای سیلز ماریا» از الیویه آسایا به نمایش گذاشته است. او با شجاعت هرچه‌تمام‌تر غول زمان را به مبارزه فراخوانده است.

هشت: در سال‌های اخیر ملانی لوران آخرین چهره بین‌المللی سینمای فرانسه است. زنی جوان که گویی از ترکیب کاترین دونوو و ژان مورو ساخته‌شده است؛ که خب داستان دیگری است. برای مثالی درباره تداوم سنت بازیگران زن فرانسوی توجهتان را جلب می‌کنم به همین چند سال قبل (در سال 2009): کاترین دونوو 64 ساله در فیلم «یک داستان کریسمسی» ساخته آرنو دسپلشن در نقش زنی ظاهر شد که دچار سرطان خون است و فرزندان و نوه‌هایش گرد هم آمده‌اند تا کریسمس را در کنار او بگذرانند اما دونوو در ایفای نقشی چنین دراماتیک، بازهم عامدانه از میمیک و اکت نمایشی دوری می‌کند و همان سرخوشی و خونسردی کلاسیک خود را به روی پرده منعکس می‌سازد. حتی اگر بازیگر نقشی باشد که در یک‌قدمی مرگ قرارگرفته است.

نه: در قله چنین سنتی از زنان افسانه‌ای، ایزابل هوپر 63 ساله در فیلم «آل» نمایشی تام و تمام و درخشان از یک بازیگر زن فرانسوی را به نمایش می‌گذارد. با همان بی‌پروایی دستپاچه کننده و منعطف. با همان منطبق شدن بر ضرباهنگ جهان وزندگی. همان انطباق و انعطافی که به او این قدرت را می‌دهد که پادشاه مردان باشد. چه در محیط کار و چه در داستان‌های مهرورزانه‌اش. ایزابل هوپر به یادمان می‌آورد که شیوه بازی زنان فرانسوی به شکلی اعجاب‌انگیز حاوی و حامل نوعی ایدئولوژی در مواجهه با خشونت مردانه هستند. این ایدئولوژی بر پایه گرایش‌های مساوات طلبانه و انگاره‌های فمینیستی نیست (آن‌طور که مثلاً در سینمای آمریکا رایج است). نیروی خود را از اخلاقیات رایج هم نمی‌گیرد. این ایدئولوژی بلکه بر پایه نوعی تطبیق بازیگوشانه و اپیکوریستی با طبیعت وزندگی شکل‌گرفته است.

 ده: شاید مقایسه درستی نباشد اما بد نیست شیوه بازی ترانه علیدوستی در فیلم «فروشنده» را با ایزابل هوپر فیلم «آل» مقایسه کنید. هردو نفر، موردتعدی خشونت‌بار یک مرد مهاجم ناشناس قرار می‌گیرند اما شکل برخورد و شیوه بازی ترانه علیدوستی (که بدیهی است ملهم از فیلم‌نامه و شکل هدایت فرهادی هم هست) به شکل آشکاری حاوی ایدئولوژی زن طبقه متوسط ایرانی در مواجهه با خشونت مردانه، آبرو وزندگی خانوادگی است؛ و در عوض شیوه ایزابل هوپر در سنت بازیگران سینمای فرانسه حاوی نگاهی به زندگی است که از دهه شصت امثال گدار، رومر و یا بونوئل از منادیان آن بودند.

یازده: این نکته جالبی است که مثلاً در «معلم پیانو» ساخته میشاییل هانکه به سال 2002، ایزابل هوپر ایفاگر زنی موسیقیدان بود که گرایش‌های نا به هنجار و فروخفته‌ای دارد با این تفاوت که آن هوپر، تنها چرخ‌دنده‌ای از ماشین غول‌آسای سینمای هانکه است.

زنی که از دروازه مدرنیته عبور کرده و در سراشیبی تاریک و تند پسا مدرنیته قرارگرفته است. درحرکت به‌سوی بدویتی تکان‌دهنده؛ اما در آل و در فیلم ساخته‌شده توسط ورهوون، هوپر کاراکتری است که از اشرافش بر دنیایی مدرن اطراف خود و آگاهی‌اش بر مختصات اخلاقی و روابط میان آدم‌ها استفاده کامل را می‌برد. بی‌جهت نیست که چهره هوپر 63 ساله در آل تماشاگر را یاد ژان موروی ژول و ژیم و یا کاترین دونوو در «تریستانا» می‌اندازد. ما می‌دانیم و کارگردان هم به ما اطمینان می‌دهد که ابتکار عمل در دست زن فرانسوی است. در دستان ایزابل هوپر.

آرش خوشخو