نگاهی به فیلم «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» ساخته جمشید محمودی

04 آبان 1398
 «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» «شکستن هم‌زمان بیست استخوان»

رنج‌نامه مهاجرت

حسین تقی پور، عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایران

به نظر می‌رسد مهاجرت دغدغه اصلی برادران محمودی در فیلم‌سازی است و اکنون در فیلم جدیدشان «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» سه‌گانه مهاجرتشان آن تکمیل‌شده است.

اگرچه در هر سه فیلم «چند مترمکعب عشق»، «رفتن» و این آخری «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» مهاجرت مضمون اصلی است اما در کنار این موضوع به روابط عاطفی، عشق و تجلیل از مقام مادر هم پرداخته‌شده است.

«شکستن هم‌زمان بیست استخوان» در یک نگاه کلی نمادی است از موقعیت خطیر مهاجران در جهان که محدود به یک جامعه و کشور هم نمی‌شود.

این دو برادر که زاده افغانستان هستند نزدیک به ۳۰ سال است که در ایران فعالیت فیلم‌سازی دارند و از نزدیک تجربه مهاجرت را لمس کرده و با سختی‌ها و مشکلات آن‌ها آشنایند، شاید به همین دلیل است که فیلم‌های آن‌ها فارغ از نمونه‌های مشابه بیشتر بر روابط آدم‌ها در کشاکش با مصائب و دشواری‌های مهاجرت تأکید دارد، به تعبیر دیگر بازتاب شرایط سخت زندگی مهاجران و تنگناهای گوناگون آن‌ها برای زیستن در کشور دیگری است که اغلب با عدم بهره‌مندی از خدمات اجتماعی و حقوق مساوی همراه است.

فیلم سرشار از صحنه‌های خیره‌کننده است.

«شکستن هم‌زمان بیست استخوان» هم از این منظر داستان خانواده‌ای را روایت می‌کند که به امید زندگی بهتر راهی ایران شده‌اند. «عظیم» برادر بزرگ‌تر «فاروق» در شهرداری به جمع‌آوری زباله مشغول است، اما «فاروق» که در ایران آنچه را که به دنبالش بوده پیدا نکرده قصد دارد همراه با همسرش از طریق قاچاق راهی کشور آلمان شود، شاید در آنجا زندگی بهتری بیابد: سودای اغلب مهاجران. «عظیم» وقتی متوجه می‌شود «فاروق» قصد ندارد مادر کهن‌سالشان را همراه خود ببرد عصبانی شده و به برادرش توهین می‌کند و درنهایت مادر را به خانه خود می‌برد.

او در جریان یک آزمایش متوجه می‌شود کلیه‌های مادرش دچار آسیب شده و هر چه سریع‌تر باید اقدام کرد. تنگنای مالی و از همه مهم‌تر قانون منع اهدای عضو به اتباع خارجی «عظیم» را با مشکل بزرگ‌تری مواجه می‌سازد. وی که شیفته مادرش است برای اهدای کلیه پا پیش می‌گذارد اما در می‌یابد خود او هم دیابت دارد و اگرچه با یک کلیه می‌تواند زندگی کند اما آینده نامعلوم خواهد داشت.

در اینجاست که «عظیم» در یک دوراهی سرنوشت‌ساز قرار می‌گیرد و باید انتخاب کند: زندگی مادر یا خودش! آزمون سخت و اخلاقی او با هراسش از مرگ آغاز می‌شود. این چالش او را در موقعیت دشواری قرار می‌دهد و هنگامی‌که نمی‌تواند با اهدای کلیه به مادر کنار بیاید به سکوت رو می‌آورد و در انتظار بازی سرنوشت.

«شکستن هم‌زمان بیست استخوان» در یک نگاه کلی نمادی است از موقعیت خطیر مهاجران در جهان که محدود به یک جامعه و کشور هم نمی‌شود. رنج‌نامه‌ای است درباره مهاجرت، شرایط دشوار کار و زندگی. فیلم می‌کوشد از خلال زندگی «عظیم» وضعیت بغرنج امروز مهاجران افغان را نشان دهد و این‌که در اوج استیصال و درماندگی امیدی به آینده ندارند.

مهم‌ترین ویژگی «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» دوری جستن از احساسات گرایی و نزدیک شدن به درون شخصیت‌هاست.

مهم‌ترین ویژگی «شکستن هم‌زمان بیست استخوان» دوری جستن از احساسات گرایی و نزدیک شدن به درون شخصیت‌هاست. فیلم‌ساز با قرار دادن آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف بر وجه انسانی و واکنش طبیعی آنان تأکید می‌کند. اینجاست که شرایط آن‌ها را ناچار به انتخاب‌هایی می‌کنند که ممکن است هویتشان را زیر سؤال ببرد. در این زمینه تلاش کارگردان و نگاه انسانی توأم باظرافت او برای دوری از قضاوت شخصیت‌ها ستودنی است.

نکته دیگر توجه ویژه فیلم‌ساز به مادر و جایگاه او در خانواده است که در این فیلم معنایی فراتر می‌یابد و گویی نمادی است از مام میهن که درخطر از دست دادن فرزندانش است. مادر مرکز ثقل خانواده و نقطه آرامش است، اگرچه در انتهای فیلم او هم با مرگ به آرامش ابدی می‌رسد.

فیلم سرشار از صحنه‌های خیره‌کننده است که نمی‌توان به آن‌ها اشاره نکرد و این یادداشت را به پایان برد. صحنه بدرقه و خداحافظی فاروق از مادر و روبه‌رو شدن دو برادر در انتهای فیلم، اضطراب «عظیم» از دیدار برادر خشمگین و واکنش متفاوت «فاروق» با دست در دست برادر گذاشتن به نشانه درک شرایط دشوار او.