یک فیلم و یک فیلم‌ساز: «زیر سقف دودی» و «پوران درخشنده»

27 بهمن 1395

فیلم‌سازی برای پوران درخشنده بیشتر بهانه است، بهانه‌ای برای طرح مسائل و دغدغه‌هایی که بخشی از جامعه از آن رنج می‌برند. سینمای او فارغ از ساختار فنی و به لحاظ محتوایی یکی از وفادارترین‌ها به موضوعات اجتماعی است. درخشنده در سه دهه حضور خود در عرصه هنر، تلاش کرده علاج پیش از واقعه کند، راه گفت‌وگو را باز کند و در فیلم‌هایش خانواده‌ها را به تعامل با یکدیگر بدون در نظر گرفتن قضاوت دیگران و طرح مشکلاتشان دعوت کند. درخشنده این‌بار در «زیر سقف دودی» از مشکلی حرف می‌زند که مدت‌هاست در خانواده‌های ایرانی ریشه دوانده و به خاطر محدودیت‌های فرهنگی و تابوهای غلط اجتماعی، تلاشی بر مرتفع کردن آن صورت نمی‌گیرد. طلاق عاطفی جدیدترین هشدار این فیلم‌ساز زن است که بی‌توجهی به آن در ادامه می‌تواند دامن فرزندان و دیگر اعضای خانواده را بگیرد. حرف زدن با او بیش از اینکه سمت‌وسوی سینمایی پیدا کند، به سمت مباحث روان‌شناسانه و اجتماعی پیش می‌رود؛ مباحثی که درخشنده را مجاب کرده تا در تمام این سال‌ها سینمایش را وقف آن‌ها کند.

 فیلم‌ساز اجتماعی یا مصلح اجتماعی

به نظرم کار فیلم‌ساز اجتماعی تلنگر و طرح مسئله است، اینکه در ادامه قرار است چه اتفاقی بیفتد، دیگر دغدغه فیلم‌ساز اجتماعی نیست. اصلاً همین طرح مسائل اجتماعی یکی از اولویت‌های فرهنگی است. ما سال ۹۵ موقعیتی در جامعه‌مان داریم که هنوز خیلی از جزییات ابتدایی روابط زناشویی را نمی‌دانیم، خیلی از مسائل ابتدایی رابطه پدر و فرزندی را بلد نیستیم. منظورم این است در جامعه ما برای پیشگیری خیلی از مسائل چاره‌ای اتخاذ نشده و انگار اهمیت این مسئله را درک نکردیم. بحث آموزش را خیلی جدی نگرفته‌اند؛ یعنی ما هنوز همان نگاهی را به موضوعات زندگی‌مان داریم که ۳۰ سال پیش داشتیم، همان‌طور به روابطمان نگاه می‌کنیم که ۵۰ سال پیش پدرها و مادرهایمان به آن‌ها نگاه می‌کردند. این در حالی است که جامعه در حال حرکت است و خودش جلو می‌رود و با جامعه جهانی مطابقت دارد؛ اما ما در خیلی از مسائل فرهنگی از جامعه عقب‌مانده‌ایم. ما فکر می‌کنیم نباید خیلی چیزها را مطرح کنیم و همچنان باید زیر فرش پنهانشان کنیم.

باید رویکردمان را اصلاح کنیم

وقتی می‌گوییم فلان مسئله را باز نکنیم و اجازه بدهیم همان زیر فرش بماند، جمع شده و حالا هم همان موضوعات روی‌هم تلنبار شده می‌تواند ما را زمین بزند و از پا درآورد. ما اگر می‌دانستیم قرار است درگیر مسائل فرهنگی و اجتماعی‌ای شویم که روزی از صحبت کردن درباره آن ابا داشتیم، تلاش می‌کردیم تا رویکردمان را اصلاح کنیم.

ترس از آبرو

خیلی وقت‌ها این اتفاق می‌افتد. در جامعه ما بحث اساسی‌ای به اسم آبرو وجود دارد، بحث ترس از آبرو باعث شده که نتوانیم خیلی از مسائل مرتبط با رفتارهای جنسی غیرمعمول را مطرح کنیم. ما این حرف‌ها را نمی‌توانیم به کسی بگوییم، نه پدر، نه مادر و نه حتی به خودمان. درنتیجه پنهانش می‌کنیم. این ترس از آبرو در زندگی زناشویی وزندگی خانوادگی ما رخنه کرده است. باوجوداین ترس‌ها چطور می‌توانیم فرزندانمان را برای زندگی مشترک آماده کنیم؟ وقتی نمی‌توانیم به آن‌ها بگوییم چه رفتارهایی باید در کنار شریک زندگی‌شان داشته باشند؟ اصلاً می‌توانیم به فرزندانمان بگوییم در کنار هم بودن به چه معناست؟ مهرورزی یعنی چه؟ می‌توانیم عشق ورزیدن را به آن‌ها یاد بدهیم؟ آن‌ها از کجا باید بفهمند رابطه گرم چطور به وجود می‌آید؟ تنها چیزی که یاد گرفتیم این است که بعد از گرفتن مدرک تحصیلی دختر را به خانه بخت بفرستیم و درست زمانی که شیطنت‌های پسر هم شروع می‌شود، او را برای زندگی مشترک آماده کنیم. درواقع دخترهایمان را برای آشپزی و پسرهایمان را برای بیرون از خانه تربیت می‌کنیم. این چیزها از خیلی وقت پیش در جامعه ما وجود داشته و همچنان هم در جامعه‌ای که روبه‌جلو درحرکت است، ادامه دارد. آن‌هم درست در عصر دیجیتال و زمانی که آدم‌ها می‌توانند با یک کلیک به هرجایی که می‌خواهند سر بزنند! پس در این دوره و زمانه نمی‌شود چیزی را پنهان کرد. چون همه آدم‌ها به اطلاعات دسترسی دارند.

دوره و زمانه پنهان‌کاری‌ها تمام‌شده

اما می‌دانید که دوره و زمانه پنهان‌کاری‌ها تمام‌شده است. الآن دیگر مقاومت معنایی ندارد و اما هنوز هستند کسانی که فکر می‌کنند از ترس آبرو نباید یکسری چیزها را گفت، هستند کسانی که حاضر نمی‌شوند مشکلاتشان را با مشاور و روان‌پزشک در میان بگذارند و این‌ها را عیب می‌دانند. با این نگاه می‌رسیم به‌جایی که بدترین مشکلات برایمان به وجود می‌آید و دست به دامن روابط موازی با رابطه زناشویی می‌شویم. روابطی که هم‌زمان خانواده را از هم می‌پاشد و تنها وجه مشترک شما با اعضای خانواده سقفی است که هر شب زیر آن می‌خوابید. این چیزی است که به نظر من ناشی از آن فرهنگی می‌شود که هنوز یک خوانش مجددی از آن نشده است.

برداشتن یکسری خط قرمزها

من و دیگر فیلم‌سازان و کسانی که می‌توانند تااندازه‌ای تأثیرگذار باشند، باید به سمت برداشتن یکسری خط قرمزها حرکت کنیم. باید راه را باز بکنیم که راحت‌تر برسیم به حرف‌های ناگفته اجتماعی و مردم جامعه هم باید این حرف‌ها را بشنوند. البته این اتفاق باید منطبق با معیارهای خودمان بیفتد. فیلم‌های اجتماعی طرح مسئله می‌کنند و هشدار می‌دهند. هشداری که شمارا بعد از پایان فیلم به این فکر وا‌دارد که شبیه کدام شخصیت هستید و کجای کارتان ایراد دارد. به نظر من وظیفه فیلم‌ساز اجتماعی باید به اینجا ختم شود که وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون می‌رود، تازه فیلم برایش آغاز شود.

جلب‌توجه مخاطب

ببینید، ما به‌هرحال خطوط قرمزی داریم که چه بخواهیم چه نخواهیم جلوی‌مان می‌گذارند. ما هم کمابیش با این خطوط آشنا هستیم، اما به نظر من چگونگی طرح مسئله خیلی مهم است. اگر شما بخواهید بی‌پروا همه‌چیز را برای جامعه‌ای بازکنید که تلاش شده موضوعات را بسته نگه دارد، مردم احساس بی‌آبرویی می‌کنند. ما باید با همان معیارهای جامعه از موضوعات ناگفته به‌نوعی حرف بزنیم که احساس بی‌آبرویی در آن نباشد. درعین‌حال حرفمان را هم بزنیم و با مسائل روز جلو برویم و عقب هم نمانیم. ما نمی‌توانیم خیلی از حرف‌ها را بازکنیم به همین خاطر باید آن‌ها را بپیچیم لای زرورق. نمی‌توانیم مستقیم همه پرده‌ها را کنار بزنیم. درعین‌حال حرف‌ها باید نوعی گفته شود که توجه مخاطب را هم جلب کند.

چگونه حرف زدن

بله مخاطب ما یکدست نیست و انواع و اقسام مختلف دارد. بعضی خانواده‌ها اصلاً دلشان نمی‌خواهد معضلات اجتماعی درونشان بازگو شود. برخی خانواده‌ها هم‌روی‌شان به هم بازتر است و درباره مسائل کوچکی باهم حرف می‌زنند. برخی دیگر هم به‌شدت بازند و همه‌چیز را می‌بینند، با بچه‌هایشان حرف می‌زنند و از طرح و حل مشکلاتشان ابایی ندارند. پس بنابراین طیف گسترده‌ای داریم که باید زبان مشترکشان را پیدا کنیم. زبانی که همه آن را بفهمند و با دیدن یک اثر احساس نیاز کنند. خانواده‌ای که قرار است در آینده خانواده دیگری تشکیل دهند، نباید در سال ۹۵ الگوی خانواده ۵۰ سال پیش را داشته باشد. یادم است زمان نمایش فیلم «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» جلوی در سینما خانمی به من مراجعه کرد و گفت که آمده به‌تنهایی فیلم را ببیند و درنهایت موضوع فیلم را برای دختر ۱۵ ساله‌اش تعریف کند. در مقابلش موضع نگرفتم و به نظرم آمد این هم یک روش است. آمده فیلم را ببیند و درنهایت درباره مسائلی که احتمالاً تا حالا درباره‌شان با دخترش حرف نزده، صحبت کند. البته به آن خانم گفتم پیشنهاد می‌کنم دخترتان را هم برای تماشای فیلم بیاورید چون من برای طرح مسئله تجاوز به کودکان و شناساندن حریم خصوصی به آن‌ها، به‌قدر کافی فکر کرده‌ام که از چه راهی وارد شوم تا برای بچه‌ها هم مناسب باشد. فکر کرده‌ام چطور موضوع را مطرح کنم تا شما راحت بتوانید دخترتان را بیاورید. من در این فیلم تلاش کردم به بچه‌ها بگویم وقتی کسی به محدوده خصوصی‌شان نزدیک می‌شود و دست‌درازی می‌کند، باید واکنش نشان بدهند. اینجاست که فیلم‌ساز باید خط قرمزهای جامعه را بشناسد. خود من هم می‌دانم که چه چیزهایی خط قرمز است و کجا باید چه حرفی را بزنید و اگر نزنید واقعاً خیانت می‌کنید. به همین خاطر فکر می‌کنم چگونه حرف زدن در این جامعه خیلی مهم است.

باید آموزش را جدی بگیریم

به نظر من چون آموزش مسئله خیلی مهمی است، خیلی تأثیرگذار است. سینما هم یک وسیله تأثیرگذار است. سینما می‌تواند به این مقوله وارد شود و نمی‌تواند بحث آموزش را نادیده بگیرد، اما این اتفاق باید جذاب و گیرا روایت شود. باید حرف را خوب بزنی و مخاطب را پای حرف‌هایت بنشانی. پس باید آموزش را جدی بگیریم و از تلویزیون و سینما هم برای بیان مباحث آموزشی استفاده کنیم؛ اما متأسفانه ما همیشه از آموزش می‌ترسیم، می‌گوییم ممکن است روی جامعه باز شود، روی خانواده باز شود، نه این‌طور نیست. چرا به شعور جامعه و آدم‌هایش توهین می‌کنیم؟ آن‌ها از ما جلوترند، آن‌ها همه‌چیز را می‌بینند و این ما هستیم که پنهان‌کاری می‌کنیم و به‌تبع آن، جامعه هم با ما پنهان‌کاری می‌کند. خیلی اتفاق‌ها برای جوان‌های جامعه می‌افتد که به ما نمی‌گویند. نمی‌گویند چون اگر حرفی بزنند می‌خواهیم آن‌ها را به شیوه خودمان هدایت کنیم؛ اما خوشبختانه نسل دهه ۷۰ و ۸۰ خیلی جلو هستند و این جلو بودن برای نسل ما غریب است و نمی‌توانیم آن را درک کنیم. چند وقت پیش در آرایشگاه با دختر پنج‌ساله‌ای برخورد کردم که طرحی برای ناخن‌هایش آورده بود و می‌خواست آرایشگر آن طرح را برایش بزند! این بچه پنج‌ساله با دنیای مجازی سروکار دارد و ما نمی‌توانیم او را عقب نگه‌داریم. ما همین‌طور داریم به‌سادگی از همه تغییرات اطرافمان می‌گذریم. من فکر می‌کنم سینما در بازگو کردن این تغییرات خیلی تأثیرگذار است کافی است اجازه دهیم موضوعات اجتماعی و تغییرات گفته شود. من فیلم‌نامه «زیر سقف دودی» را به فارابی دادم تا از آن حمایت کند، اما گفتند فیلم بدآموزی دارد و هیچ وامی هم به آن تعلق نگرفت.

باید آگاه کرد

من خودم از آموزش‌وپرورش درخواست کردم فیلم را نمایش بدهند، هرجایی که خودشان می‌گویند. حتی پیشنهاد دادم اگر نمی‌خواهند فیلم را نمایش دهند، من درباره‌اش حرف بزنم. یادم می‌آید زمان نمایش فیلم در یک جشنواره بین‌المللی مدرسه‌ای در استرالیا درخواست کرد فیلم را برای انجمن اولیا و مربیان نمایش بدهند. چرا این اتفاق اینجا نمی‌افتد؟ چرا نباید در دبیرستان‌هایمان این فیلم را نمایش بدهیم؟ شما می‌دانید من چقدر نامه دارم؟ چقدر ایمیل دارم از دخترها و پسرها که درد و دل می‌کنند و درباره مسائلشان با من حرف می‌زنند؟ بعضی‌ها به مرز خودکشی رسیده‌اند و می‌آیند روبه‌روی من می‌نشینند و می‌گویند فلان مشکل راداریم و نتوانستیم آن را به کسی بگوییم. ما چرا نباید پدر و مادرها را آگاه کنیم؟ اینجاست که بحث آموزش مطرح می‌شود. آموزش خیلی مهم است، پدر و مادری که نمی‌داند دختر و پسرش را چه آسیب‌هایی تهدید می‌کند، نمی‌داند که نباید بچه کوچکش را دست هرکسی بسپارد، خوب باید آگاه شود!

سینما می‌تواند به پیشگیری کمک کند

بله می‌گویم که بحث آموزش مهم‌ترین بحث ما است. چند وقت پیش خبری خواندم در آن پیشنهاد داده بودند کارتن‌خواب‌ها را عقیم کنند. مگر می‌شود یک حس انسانی و امید را از آدم‌ها بگیریم؟ چرا کار دیگری نمی‌کنیم؟ چرا پیشگیری را انتخاب نمی‌کنیم؟ چرا آموزش‌های لازم را نمی‌دهیم که دختران و پسران امروز از خانه‌هایشان فرار نکنند تا کارتن‌خوابی در آینده نداشته باشیم؟ چرا به فرزندمان از همان کودکی اعتمادبه‌نفس نمی‌دهیم؟ مهارت‌های زندگی را یاد نمی‌دهیم؟ این کارها را نمی‌کنیم و تا جایی پیش می‌رویم که باید برای درمان کلی هزینه کنیم. درصورتی‌که پیشگیری هزینه کمتری می‌خواهد و این چیزی است که نادیده گرفته می‌شود و من فکر می‌کنم سینما خیلی می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد.

اگر حرف نزنیم سونامی اتفاق می‌افتد!

به نظرم این محدودیت در سینمای ما خیلی واقعی نیست. چون همه فیلم‌سازها می‌دانند محدودیت‌ها چیست، می‌دانند تا کجا باید در مسائل پیش بروند. بعضی وقت‌ها مسائل جامعه آن‌قدر عمیق است که شما نمی‌توانید از آن بگذرید و هر طور شده باید این اتفاق را به مردم نشان بدهید و درباره وحشتی که در مردم ایجادشده حرف بزنید. اگر حرف نزنیم سونامی اتفاق می‌افتد! سونامی همیشه از کف دریا شروع می‌شود و همه‌چیز را نابود می‌کند. باید تلاش کنیم موضوعات اجتماعی را بازسازی، بازخوانی و بازتولید کنیم. باید اجازه بدهند آگاهی در جامعه اتفاق بیفتد. ما خودمان باید متوجه شویم کجای کارمان غلط است. تنها راهش این است که مردم راجع به مشکلاتشان حرف بزنند. متأسفانه ما کم‌حرف می‌زنیم و کم واکنش نشان می‌دهیم.

کنار مردم فیلم می‌سازم

اول مسئله اجتماعی درونم جا باز می‌کند. بعدازاین اتفاق دنبال تحقیق و پژوهش در این زمینه می‌روم و درنهایت می‌رسم به آمار و ارقام خیلی نجومی! بعد فاکتورهایی را که سبب به وجود آمدن یک معضل می‌شوند، دسته‌بندی می‌کنم. پس‌ازاین مرحله قرار است بر اساس تحقیقاتم که کارشناسی و همه‌جانبه است، میدانی و کتابخانه‌ای، به روایتی برسم و اینجاست که روایت شکل می‌گیرد. بعدازاینکه همه این مراحل برایم قطعی شد و فهمیدم این دردی است که باید در موردش حرف زده شود، این درد، راه و مسیر خودش را پیدا می‌کند. می‌خواهم بگویم از ابتدا روایتی ندارم که آن را دنبال کنم و تصمیم بگیرم و درباره‌اش فیلم بسازم. همه این‌ها کم‌کم شکل می‌گیرد. من در کنار مردم زندگی می‌کنم و می‌بینم عمده مشکلاتشان چیست. با دیدن این مشکلات نمی‌توانم بدون در نظر گرفتن دغدغه‌های جامعه فیلم‌نامه بنویسم. اصلاً اگر کنار مردم نباشم هیچ‌کدام از فیلم‌نامه‌هایی که کار می‌کنم، شکل نمی‌گیرد.

‌ نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم

نه شما نمی‌توانید بدون آنکه در کنار مردم باشید درباره آن‌ها فیلم بسازید؛ نمی‌شود چون نیاز دارید دغدغه‌های آن‌ها را در خودتان نهادینه کنید. تا زمانی که حس نکنید، نبینید و نشنوید، خروجی نخواهید داشت. آدم‌های زیادی به دفتر من مراجعه می‌کنند و اینجا حالا شبیه مطب است. آن‌ها از خودشان حرف می‌زنند و من خوشحالم که مورد اعتمادشان هستم. تک‌تک آن‌ها بخشی از واقعیت هستند و بخش دیگری از واقعیت هم درون جامعه است. من با اخبار زندگی می‌کنم، نمی‌توانم بی‌تفاوت باشم، یعنی تمام دغدغه زندگی من است. الآن از «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند» پنج سال گذشته و من تازه توانستم «زیر سقف دودی» را بسازم. این فیلم را الآن ساختم چون به‌هرحال پیدا کردن انگاره‌های درست یک مسئله اجتماعی کار سختی است، تحقیق زیادی می‌برد و بعدازاین تحقیقات تا زمانی که مسئله برایم درونی نشود و این درد را احساس نکنم، نمی‌توانم آن را بنویسم.

مشورت کردن خوب است

و شخصیت زن فیلم «زیر سقف دودی» حالا در مقابل همه‌سال‌هایی که برای همسر و فرزندش گذاشته از آن‌ها توقع دارد. دقیقاً، شما ازیک‌طرف برای فرزند و خودتان وابستگی به وجود آوردید و همین وابستگی سبب شده در موقعیت‌های مهم نتواند تصمیم‌گیری کند. ما بچه‌هایمان را ترسو بار می‌آوریم. چرا؟ این‌قدر وابستگی‌های عاطفی را کنار هم گره‌زده‌ایم که اصلاً بچه‌ها اعتمادبه‌نفس ندارند که بتوانند روی پای خودشان بایستند. حتماً نیاز دارند که با پدر و مادر مشورت کنند. مشورت کردن خوب است اما بچه خودش باید درست تربیت‌شده باشد که بتواند درست تصمیم بگیرد و شکننده نباشد. بیشتر بچه‌های ما الآن شکننده هستند، هر حرفی از پادرشان می‌آورد. همه این‌ها ریشه‌های روانی دارد.