چرا مردم در کامنت‌ها فکر می‌کنند بهتر از همه می‌دانند؟

08 شهریور 1396

این پدیده آزاردهنده علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، در روزنامه‌های زرد و بلاگ‌ها هم دیده می‌شود.

فهمیدن این موضوع که بخش کامنت‌های اینترنت، پر از تعصب و عقاید عجیب است، موضوع تازه‌ای نیست. در میان مردمی که دوستانشان را برای دیدن و خواندن محتوای عجیب‌وغریب اینترنت تگ می‌کنند، این باور وجود دارد که کامنت‌گذارها سروته هر ماجرا را درست و بی‌نقص می‌دانند.

حتی در مقالاتی که درباره یک جنابت ثابت نشده نوشته می‌شود، پرونده‌هایی که کارآگاهان خبره سالیان دراز عمر کاری‌شان را صرف آن کرده‌اند، کامنت‌گذاران با اطمینان از «حقیقت» یا نظر صحیح خود درباره آن سخن می‌گویند. این پدیده ناراحت‌کننده و آزاردهنده است و علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، در روزنامه‌های زرد و بلاگ‌ها هم فارغ از گرایش سیاسی آن‌ها دیده می‌شود.

برای فهمیدن دلیل اینکه چرا مردم فکر می‌کنند دانش بیشتری نسبت به مسائلی که در رسانه‌ها و به قلم روزنامه‌نگاران، محققان پلیس می‌خوانند دارند، روزنامه متروی لندن این موضوع را با یک روانشناس در میان گذاشته است. دکتر النا تورونی، روانشناس متخصص، توضیح می‌دهد که انگیزه یک شخص و احساساتش بر درک او از محتوای رسانه اثر می‌گذارد. او می‌گوید: «وقتی مردم با یک موضوع مهم روبه‌رو می‌شوند، دلشان می‌خواهد که احساسات شدید، به‌خصوص اضطراب را تجربه کنند.»

این مسئله می‌تواند باعث شود که مردم معنایی برای موقعیت بیایند و معنای آن را بفهمند تا بتوانند عدم اطمینانی را که در مورد موضوع به دلیل فقدان مدارک و منابع وجود دارد، تحمل کنند.» این مسئله مخصوصاً در موضوعاتی که به‌شدت عاطفی و حساس است نمود دارد؛ مثلاً در مورد گم‌شدن یک کودک. مردم مثلاً ممکن است بگویند که مادر کودک گم‌شده دروغ می‌گوید یا شاهد صحنه خودش خلاف‌کار است و... اضافه کردن یک توضیح، به‌عنوان‌مثال، سرزنش کردن یک شخص، روایتی از یک تبهکار باعث می‌شود موضوع غیرقابل توضیح، آسان‌تر هضم شود.

نظریات متعددی در روانشناسی عمومی درباره حمایت اجتماعی و اینکه مردم چطور درباره دیگران قضاوت و نتیجه‌گیری می‌کنند وجود دارد. به‌عبارت‌دیگر ما به آنچه که می‌خواهیم باور کنیم، باور داریم و این موضوع از دلایل روان‌شناختی خودمان ناشی می‌شود تا بتوانیم به موقعیت‌های آزاردهنده معنا ببخشیم. این موضوع باعث می‌شود که اطلاعات را بر اساس عقاید و احساسات خودمان تفسیر کنیم.

بر اساس تئوری ناسازگاری شناختی، هنگامی‌که ما ادراکات اولیه خود را شکل می‌دهیم، تمایل بیشتری به جست‌وجوی اطلاعاتی داریم که تأیید می‌کند آنچه که ما فکر می‌کنیم درست است. این کار برای جلوگیری از تنش روانی‌مان در مقابل عقاید متضاد انجام می‌شود. بنابراین، افکار عمومی به‌سرعت برای مواجهه با تنش موجود در مسائلی که دلایلش روشن نیست، شکل می‌گیرند و زمانی که ما به چیزی اعتقاد پیدا کردیم، بسیار سخت خواهد بود که آن را تغییر دهیم، حتی اگر مدارک اندکی برای تأیید آن وجود داشته باشد.

تحقیقات دیگری هم درباره اینکه چرا مردم بیش از آنکه نتیجه‌گیری کنند، تئوری صادر می‌کنند، انجام‌شده است. سال گذشته، یک پژوهش که از سوی دانشگاه آنگلیا راسکین انجام شد، نشان داد مردمی که به تئوری توطئه اعتقاددارند، احتمالاً دچار استرس بیشتری هستند. این یافته‌ها نشان می‌دهد که هر چه فرد بیشتر دچار استرس باشد، بیشتر چنین تئوری‌هایی صادر می‌کند. پروفسور سوآمی که تحقیقاتش درباره تفاوت‌های شخصیتی و فردی منتشرشده می‌گوید: «شرایط پراسترس تمایل به تفکر غیر تحلیلی را بیشتر می‌کند. فردی که یک زندگی پراسترس دارد، به شیوه خاصی فکر می‌کند؛ مثلاً الگوهایی را در نظر می‌گیرد که اصلاً وجود ندارد.»

بنابراین حتی وقتی مطلبی یک موضوع تخصصی را پوشش می‌دهد، کامنت‌ها همچنان پر از حدس و گمان‌هایی با قطعیت، یا روایت‌های پررمزوراز یا نظریه‌های توطئه هستند.

پس با در نظر گرفتن این مسئله، تجزیه‌وتحلیل‌های خود را بر اساس وضعیتی که ازنظر روانی دارید، در نظر بگیرید، به‌خصوص رابطه بین سطح استرس روانی و اعتقاد به نظریه‌های جایگزین یا ثابت نشده است.

منبع: زمانه