چرا بعضی‌ها همیشه تأخیر دارند؟

05 مهر 1396

مسئله همیشه بی‌ادبی یا شلختگی ذهنی نیست، ممکن است بسیار ریشه‌ای‌تر از این‌ها باشد.

بگذارید با یک اعتراف شروع کنم: من همیشه تأخیر دارم. البته دارم سعی می‌کنم ترک عادت کنم. راستش تحویل همین مقاله هم‌بارها و بارها به تأخیر افتاده و مایه آبروریزی شده است. می‌دانم که آدم‌های زیادی مثل من هستند. همه ما چنین افرادی را می‌شناسیم: مثل آن پرستار بچه که همیشه دیر سر قرار می‌آید، یا همکاری که همیشه کارهایش را دیر تحویل می‌دهد، حتی شده چند ساعت، یا آن دوستی که تنها در صورتی به‌موقع سر قرار رستوران حاضر می‌شود که نیم ساعت زودتر با او قرار گذاشته باشید.

کمتر چیزی پیدا می‌شود که به‌اندازه کاشته شدن سر قرار آدم را عصبانی کند؛ اما بعید است که دوستتان صرفاً از روی خودخواهی شمارا منتظر گذاشته باشد. بررسی‌های روان‌شناسی نشان می‌دهد که تأخیر می‌تواند نتیجه ذهنی ناکارآمد باشد؛ اما جای نگرانی نیست، راه‌حل‌های متعددی هم وجود دارد.

نه، آدم‌ها از روی بی‌ادبی یا تنبلی تأخیر نمی‌کنند!

ما در اغلب موارد نگاه خوبی به افراد وقت‌نشناس نداریم - حتی اگر این کارمان از روی ناآگاهی باشد. هریت ملوت، دانشجوی رفتاردرمانی شناختی و روان‌شناسی بالینی در لندن، می‌گوید «این‌که به آن‌ها به چشم شلخته، بی‌ادب، بی‌نظم و بی‌اهمیت به دیگران نگاه کنیم، کار راحتی است. کافی است پایم را از مطب بیرون بگذارم تا وقت‌نشناسی دیگران روی مخم برود.» اما افراد وقت‌نشناس زیادی هستند که زندگی کمابیش منظمی دارند و نمی‌خواهند باعث ناراحتی خانواده، دوستان و رئیسشان شوند. وقت‌نشناس‌ها اغلب به‌خوبی به صدماتی که این پدیده به روابطشان، اعتبارشان، زندگی کاریشان و وضع مالیشان وارد می‌کند آگاه‌اند و از این مسئله شرمسار.

دایانا دلونزر، نویسنده کتاب دیگر هرگز تأخیر نکنید، می‌گوید «قطعاً کسانی هستند که از کاشتن دیگران لذت می‌برند. ولی اگر به این دسته تعلق نداشته باشید، از این‌که دیر سر قرار حاضر شوید ناراحت می‌شوید. بااین‌حال دیر کردن مثل دشمنی است که نمی‌توانید از دستش فرار کنید.»

بهانه و بازهم بهانه

بعضی از بهانه‌ها، مخصوصاً برای تاخیرات طولانی، عموماً به‌راحتی پذیرفته می‌شود - مثلاً تصادف یا بیماری؛ اما بهانه‌های دیگر به این راحتی‌ها قابل‌هضم نیست. بعضی از وقت‌نشناس‌ها، برای این‌که خودشان را در دل دیگران جا کنند، مدعی می‌شوند که ذهنشان درگیر مسائل بزرگ‌تری است و توجه به زمان بی‌اهمیت‌تر از آن است که برایش وقت بگذارند. بعضی‌ها می‌گویند که وقتی تحت‌فشار قرار می‌گیرند کار دیگری از دستشان ساخته نیست، یا مثلاً مدعی می‌شوند که مثل جغدها شب‌نشین‌اند و نمی‌توانند مثل چکاوک‌ها سحرخیز باشند.

جوانا معلم است و در لندن زندگی می‌کند، ولی از من خواست که نام خانوادگی‌اش را مخفی نگه‌دارم. او می‌گوید شهرتش به وقت‌نشناسی بعضاً نتیجه اختلاف‌نظر است. «دوستی می‌گوید بعد از ساعت هفت به خانه‌اش بروم. ولی اگر هشت یا دیرتر برسم از دستم ناراحت می‌شود.» کسانی که همواره تأخیر می‌کنند شاید تقصیر خودشان نباشد. ممکن است بخشی از وجودشان باشد. به گفته متخصصان، افراد وقت‌نشناس غالباً زوایای شخصیتی مشابهی دارند: خوش‌بینی، سطح پایینی از تسلط بر نفس، اضطراب، یا دست زدن به کارهای هیجانی. تفاوت‌های شخصیتی حتی می‌تواند برداشت ما از گذر زمان را متفاوت کند.

جف کنتی، استاد روان‌شناسی در دانشگاه ایالتی سن دیگو، در سال ۲۰۰۱ تحقیقی برگزار کرد که شرکت‌کنندگان در آن به دو گروه الف (جاه‌طلب و اهل رقابت) و ب (خلاق و اهل فکر و اکتشاف) تقسیم‌شده بودند. او از آن‌ها خواست که بدون استفاده از ساعت حدس بزنند یک دقیقه چقدر طول می‌کشد. نتیجه این شد که اعضای گروه الف بعد از گذشت تقریباً ۵۸ ثانیه می‌گفتند یک دقیقه گذشته و اعضای گروه ب بعد از گذشت تقریباً ۷۷ ثانیه.

خطرناک‌ترین دشمن شما خودتان هستید!

تیم اوربان که به گفته خودش وقت‌نشناسی حرفه‌ای است، در سال ۲۰۱۵ درجایی نوشته بود که افراد وقت‌نشناس «علاقه عجیبی دارند که به خودشان ضربه بزنند». البته دلایل زیادی برای تأخیر هست، ولی در خیلی از موارد تقصیر تنها و تنها بر گردن خودمان است. برای نمونه می‌توان به انتظار تأخیر کردن یا توجه بیش‌ازاندازه به جزئیات اشاره کرد.

نوشتن گزارش تحصیلی دانش‌آموزان بیش از هر چیز دیگری باعث اضطراب جوانا می‌شود. او می‌گوید «من همیشه تأخیر دارم و این باعث می‌شود که بقیه فکر کنند اهمیت نمی‌دهم. ولی راستش هفته‌ها به این گزارش‌ها فکر می‌کنم و سر هر دانش‌آموز کلی خودم را می‌خورم؛ اما تأخیر در تحویل همه‌چیز را خراب می‌کند.» خانم ملوت می‌گوید برای بعضی‌ها تأخیر «نتیجه مشکلات روحی متداول شدیداً ناراحت‌کننده یا وضعیت عصبی» است. به گفته او «کسانی که از اضطراب رنج می‌برند، غالباً حاضر نیستند با برخی از مسائل روبه‌رو شوند. افرادی که عزت‌نفس کافی ندارند معمولاً به توانایی‌های خود به دیده تردید نگاه می‌کنند و این باعث می‌شود که زمان بیشتری برای بررسی کارهای خود صرف کنند.» و افسردگی معمولاً با کبود انرژی همراه است و نتیجتاً پیدا کردن انگیزه کافی برای تکان خوردن خیلی سخت می‌شود.

آیا کلید حل مشکلات در مغز است؟

دکتر لیندا ساپادین، روان‌شناس اهل نیویورک و نویسنده کتاب چگونه بر تعویق در عصر دیجیتال چیره شویم، می‌گوید بعضی از وقت‌نشناسی‌ها نتیجه «نوعی وسواس فکری است». به گفته او شخصی که کاری را به تعویق می‌اندازد روی ترسی که به آن مسئله مربوط می‌شود، یا زمان تحویل آن کار متمرکز می‌شود. به‌جای این‌که راهی برای عبور از آن ترس پیدا کند، آن ترس را تبدیل به بهانه‌ای می‌کند که معمولاً با یک گزاره «اما» بیان می‌شود. برای مثال، شما ممکن است به خود بگویید «می‌خواستم سروقت در آن جلسه حاضر شوم، اما نمی‌دانستم چه لباسی بپوشم؛ نوشتن مقاله را شروع کردم، اما می‌ترسیدم که به‌اندازه کافی برای همکارانم خوب نباشد.»

دکتر ساپادین می‌گوید «چیزی که بعد از اما می‌آید تعیین‌کننده است». او به مردم می‌گوید جای این «اما» را با «و» عوض کنند. او این‌گونه توضیح می‌دهد که «اما» نماد تضاد و انسداد است؛ «و» نماد ارتباط و تحلیل. برای همین «از دلهره کار کاسته می‌شود و ترس مربوطه به مانع کوچک‌تری تبدیل می‌شود».

نخستین قدم خانم دلونزر برای تبدیل‌شدن به انسانی وقت‌شناس کشف و تلاش برای ایجاد سازگاری با آن چیزی بود که همیشه باعث تأخیرش می‌شد. او می‌گوید تا پیش از آن‌همه تلاش‌هایش برای چیره شدن بر معضل زمان با شکست روبه‌رو شده بود. تا این‌که بالاخره فهمید هرگاه مجبور می‌شود برای انجام کاری عجله کند، هیجان‌زده می‌شود و از این مسئله لذت می‌برد. وی می‌گوید «وقتی داشتم سعی می‌کردم کارهایم را سروقت انجام دهم، متوجه شدم که یکی از شاخصه‌های مهم فرد قابلیت اتکا است. از آن زمان به بعد، پروراندن این شاخصه برایم اولویت پیداکرده.» اما دوستان و آشنایانی هم هستند که دیگر نمی‌توانند تحمل کنند. دکتر ساپادین بعضاً با افرادی روبه‌رو می‌شود که به خرج یکی از افراد نزدیکشان برای گذراندن دوره‌های مشاوره پیش او می‌آیند.

البته کسانی هم که همیشه کاشته می‌شوند نباید امید خود را از دست بدهند. شما هم می‌توانید خط قرمزهای خود را تعیین کنید. دکتر ساپادین می‌گوید «بهتر است به‌جای این‌که ناراحت و عصبانی شوید، موضع بگیرید و حد تحمل خود را مشخص کنید. به آن‌ها بگویید که اگر بازهم دیر کنند چه‌کاری خواهید کرد.» مثلاً به دوست خود بگویید که اگر بیش از ده دقیقه تأخیر داشته باشد دیگر منتظر او نخواهید ماند و بدون او داخل سینما خواهید رفت. به آن همکاری که همیشه کارهایش را دیر تحویل می‌دهد بگویید که از آن به بعد منتظر او نخواهید ماند و پروژه را بدون در نظر گرفتن مسئولیت‌های او خواهید بست - و به رئیس اطلاع خواهید داد. چیزی که نهایتاً تبدیل به نقطه عطفی در رفتار من شد برخورد یکی از دوستانم بود. قرار بود برای دویدن به پارک محل برویم، ولی من یک ساعت دیرکردم. او هم که صبرش ته کشیده بود گفت که دیگر با من هیچ قراری نخواهد گذاشت. این کارش باعث شروع بهترین تحول در زندگی من شد: پاسخگویی و کشف و تأمل در مشکلاتی که باعث می‌شد من همواره تأخیر داشته باشم.

همان‌طور که از قدیم گفته‌اند، ترک عادت موجب مرض است و فشاری که سر نوشتن این مقاله به خودم آوردم شاهد این مدعا؛ اما اگر در آینده کسی را منتظر بگذارم، افکارم را بررسی خواهم کرد و تلاش می‌کنم تا ذره‌ای هم که شده تغییرشان دهم.

لارا کلارک