معرفی 10 فیلم برتر سال 2019 از نگاه مجله «تایم»

25 آذر 1398

گاهی دور، گاهی نزدیک

استفانی زاکارِک  

سلیس: هرسال عده‌ای از دوست‌داران سینما می‌گویند فیلم‌هایی که امسال اکران شد کیفیت بالایی نداشتند و ضرب‌المثل سال به سال دریغ از پارسال را به‌کار می‌برند. در این میان عده‌ای هم هستند که می‌گویند: «همیشه فیلم‌هایی عالی برای دیدن هست، چون هنوز فیلم‌سازانی هستند که تلاش می‌کنند بهترین اثر هنری را بسازند.» امسال هم از این ماجرا مستثنا نیست؛ آن‌طور که سینماگران تصور می‌کردند گیشه سینماها در ۲۰۱۹ پررونق و شلوغ نبود و فروش فیلم‌ها نسبت به سال گذشته پنج درصد کاهش داشت. با این حال نباید فراموش کنیم در همین بازار کساد، «انتقام جویان» توانست نامش را به‌عنوان پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینما ثبت کند و «جوکر» تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم با محدودیت سنی شد. گیشه سینماها فراز و فرودهایی را تجربه کرده و در میان فیلم‌های اکران شده آثار خوب دیده می‌شود که استحقاق نام بردن دارند. مجله «تایم» مانند هرسال ۱۰ فیلم برتر را انتخاب کرده که از این قرارند:

۱۰. شیادان

جنیفر لوپز و کنستانس وو در نقش دو رقصنده خارجی و مادرانی که فرزندان خود را به‌تنهایی بزرگ می‌کنند در فیلم حضور دارند. پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸، آن‌ها برای اداره زندگی تصمیم می‌گیرند به شیوه خود بعضی از کارکنان وال استریت را افسون کنند تا بتوانند مقداری از پول آن‌ها را بچاپند. لورِین اسکافاریا، کارگردان «شیادان»، فردی سرزنده و شیرین است و با اثرش به ما یادآوری می‌کند که همیشه با فروپاشی سیستم مالیِ مردانه، این زنان و فرزندان‌شان هستند که دچار دردسر و رنج می‌شوند. هرچه شرایط سخت‌تر شود شیادان بیش‌تری در جامعه دیده می‌شود.

۹. روزی زیبا در محله

فیلم خوش‌ساخت ماریل هلر برخلاف تصورها فیلمی براساس زندگی خصوصی فرِد راجرز، مجری مشهور برنامه کودکان نیست؛ درواقع این اثر ایده‌های راجرز (تام هنکس) درباره زندگی و رابطه غیردوستانه او با روزنامه‌نگاری ترش‌رو (متیو ریس) را نشان می‌دهد که برسر مسائلی باهم اختلاف نظر دارند. درواقعیت ما چیزی جز خوش‌قلبی از او ندیده‌ایم اما کارگردان عقاید ناگفته او را برجسته کرده: به‌نظر راجرز ما برای آن‌که بتوانیم بر خطرهای موجود در مسیر زندگی‌مان پیروز شویم باید به خود اجازه دهیم با تمام مسائل خوب و بد زندگی روبه‌رو شویم و با تمام وجود آن را احساس کنیم.

۸. دولمایت اسم من است

«دولمایت اسم من است» ساخته کریگ برو براساس زندگی واقعی رودی ری مور، کمدین آمریکایی، ساخته شده و ادی مورفی نقش او را بازی کرده است. نام دولمیت برگرفته از نام فیلم و شخصیتی است که او در ۱۹۷۵ بازی کرد و با همان اثر به شهرت رسید. کارگردان سعی کرده عنصر جاه‌طلبی برای عبور از تمام نابرابری‌ها را به نمایش بگذارد.

 

۷. چاقو‌ها بیرون

«چاقو‌ها بیرون» به کارگردانی و نویسندگی ریان جانسِن داستانی پلیسی است که بسیار زیبا به‌تصویر درآمده. آنا دِ آرماس بازی خوبی به‌نمایش می‌گذارد؛ او نقش پرستاری جوان را بازی می‌کند که در مرکز تمام اتفاقات داستان قرار گرفته و با بازی بی‌نقص‌اش توجه بیننده را به خود جلب می‌کند. علاوه بر آن‌که تماشاگران با دیدن این فیلم سرگرم می‌شوند، بدون‌شک آن‌ها با زمانه‌ای که در آن زندگی می‌کنند بیش‌ترآشنا می‌شوند. ما مردم در زندگی واقعی خود یکدیگر را می‌کشیم اما به جای استفاده از چاقو با بازیچه قرار دادن احساساتِ دیگران این کار را انجام می‌دهیم.

۶. انگل

جون‌هو بونگ، کارگردان اهل کره جنوبی، سازنده‌ی این فیلمِ کمدیِ سیاه است و توانسته برای آن جایزه نخل طلای «کن» را دریافت کند. فیلم درباره زندگی خانواده‌ای فقیر است که تلاش می‌کند به جمع خانواده‌ای از قشر مرفه وارد شود و در این میان با درد داراها و نداردها آشنا می‌شود. نکته مهم فیلم نوع دوستی است؛ بیننده هم با کلاهبرداران و هم با فریب خورده‌ها همدردی می‌کند. «انگل» پاسخ مناسبی به جمله مشهور ژان رنوآر، فیلم‌ساز شهیر فرانسوی، می‌دهد: «ناخوشایندترین چیز در زندگی این است که هرکسی برای کارش دلیلی دارد.»

۵. زنان کوچک

گرتا گرویگ توانسته داستان لوییزا می الکات را بسیار زیبا بازسازی کند. به راحتی می‌توان عقاید الکات را در این اقتباس دید؛ او می‌داند هرکسی آرزوی به‌دست آوردن چیزی فراتر از انتظارات جامعه دارد و در مسیر دسترسی به آن فرد دچار احساساتی می‌شود که باید برای پیروزی بر آن غلبه کند. سِرشا رونان نقشِ جو مارچِ جاه‌طلب و پر جنب‌و‌جوش را بازی می‌کند و درواقع او نگارنده داستان خانواده است؛ او دختر ۱۵ ساله‌ای است که برای دست‌یابی به جایگاه مدنظرش خود را به شکل یک پسر درآورده تا با هیچ محدودیتی مواجه نشود و بتواند به مسیر دلخواهش ادامه دهد.

۴. داستان ازدواج

آدام درایور و اسکارلت یوهانسِن در نقش دو زوجی بازی می‌کنند که روز‌به‌روز به طلاق نزدیک‌تر می‌شوند. موردی که باعث ترس آن‌ها و بیننده می‌شود تبدیل رابطه دوستانه آن‌ها به هیولایی خطرناک در وجودشان است که حتی خودشان تصور نمی‌کردند بتوانند چنین موجودی را در خود ایجاد کنند. «داستان ازدواج» احساسی‌ترین و خشن‌ترین اثر نوآ بامباک است.

۳. روزی روزگاری در هالیوود

نقش کوتاه شارون تیت (هنرپیشه آمریکایی و همسر رومن پولانسکی؛ او سال ۱۹۶۹ در خانه‌اش کشته شد) به مارگو رابی واگذار شده و او توانسته با قدرتی کامل شخصیت تیت را بازی کند. زمانی که تیت و پولانسکی به خانه جدیدشان نقل مکان می‌کنند، همسایگان جدید آن‌ها، بازیگر از شهرت افتاده هالیوود (لئوناردو دی‌کاپریو) و دوست و بدلکارش (برد پیت) سعی می‌کنند به کمک آن دو به جایگاه خود در هالیوود بازگردند. کوئنتین تارانتینو با ساخت این اثر جزئیات زیادی را در قاب دوربین جای داده و هالیوود بر باد رفته و دوره شکوهمند فیلم‌سازی گذشته را به تصویر می‌کشد.

۲.  مرد ایرلندی

قبل از ساخته شدن «مرد ایرلندی» خیلی از فیلم‌بین‌ها در سراسر جهان تصور می‌کردند داستان‌های گنگستری دیگر از مد افتاده و اگر فیلمی در این ژانر ساخته شود آن‌ها تمایلی به دیدنش ندارند. داستان ۲۰۹ دقیقه‌ای مارتین اسکورسیزی براساس زندگی واقعی فرانک شیرن (با بازی خوب رابرت دنیرو) است. شیرن عضو دسته تبهکاران بود و پیش از مرگش ادعا کرد که جیمی هوفا (آل پاچینو) را او کشته است. تقریبا دو سوم ابتدای فیلم سرگرم کننده است و بعد از آن به چیزی پیچیده‌تر از تصورات تبدیل می‌شود.

۱. رنج و افتخار

در هر زندگی‌ای به اندازه کافی وقت برای انجام کاری که دوست داریم انجام بدهیم وجود دارد. آنتونیو باندراس در فیلم پدرو آلمادوار نقش فیلم‌سازی ۶۰ ساله به نام سالوادور مالو را بازی می‌کند و می‌توان گفت ماجرای فیلم بی‌شباهت به زندگی آلمادووار نیست؛ مالو از درد جسمانی رنج می‌برد و نمی‌داند در آینده توانایی خلق اثری را دارد یا نه. شدت درد باعث شده او به خیلی چیزها در زندگی اهمیت ندهد؛ برای او زندگیِ پس از مرگ معنایی ندارد و تنها چیزی که می‌بیند مرگ قبل از مردن است. او پیش از مرگش زندگی کردن را رها و استعدادش را سرکوب می‌کند. اما با دیدن یکی از فیلم‌های قدیمی ورق برمی‌گردد و همه چیز تغییر می‌کند؛ عشق گمشده و خاطرات گذشته او دوباره ظاهر می‌شود و مادر جوانش را با بازی پنه‌لوپه کروز به‌یاد می‌آورد. خاطرات خوش گذشته او را به شادی می‌رساند و از طریق خلق اثر هنری می‌فهمیم در درونش چه می‌گذرد. «رنج و افتخار» درخشان‌ترین و برانگیزاننده‌ترین فیلم پدرو آلمادوار است، مانند رنگ‌های جعبه آب‌رنگ چشم‌نواز و پرطراوت است و به مناجاتی با عنصرهای مرموزی می‌ماند که قبل از مرگ ما را هر سال، هر ماه و هر روز در زندگی به جلو هدایت می‌کند.

فیلم‌های دیگری هم هستند که نامشان در فهرست ۱۰ فیلم برتر سال نبود اما ارزش نام بردن و تقدیر شدن دارند:

«پرتره یک بانو در آتش» (ساخته سلین سیاما)، The Beach Bum (هارمونی کورین)، «به‌سوی ستارگان» (جیمز گری)، «خرخون‌ها» (اولیویا وایلد)، «کارخانه آمریکایی» (استیون بوگنار و جولیا ریچرت)، «پرندگان عبوری» (کریستینا گالگو و سیرو گِرا)، «1917» (سام مندس)، «گلوریا بل» (سباستین للیو) و «بروکلین بدون مادر» (ادوارد نیوتون).

  فیلم، ترجمه سارا مهرابی