نیم‌نگاهی به فیلم «سینما شهر قصه» ساخته کیوان علی‌محمدی

16 بهمن 1398
«سینما شهر قصه» «سینما شهر قصه»

 تورق دل‌چسب آلبوم سینمای ایران

شهرام خرازی ها، کارشناس ارشد «مدیریت رسانه»

«سینما شهر قصه» کپی مدرن فیلم صامت «حاجی‌آقا آکتور سینما»(اوانس اوگانیانس-1312) است که با نیم‌نگاهی به فیلم ایتالیایی «سینما پارادیزو»(جوزپه تورناتوره-1988) ساخته‌شده است. پیش‌ازاین سید ضیاءالدین دری نیز در اواسط دهه هفتاد، فیلم «سینما سینماست» را تحت تأثیر «حاجی‌آقا آکتور سینما» ساخته بود. همه این فیلم‌ها از عشق سازندگانشان به سینما حکایت دارند. «سینما شهر قصه» همچنین به‌واسطه دربرداشتن پلان‌های مختلفی از فیلم‌های ایرانی قدیمی، حکم یک آلبوم صوتی-تصویری را دارد که با تورق آن می‌توان بخش‌های مهمی از صدسال تاریخ سینمای ایران را مرور کرد. در این آلبوم صوتی-تصویری می‌توان تصاویر و عکس‌های نوستالژیک چهره‌های فیلمفارسی از شورانگیز طباطبایی، آذر شیوا، هاله نظری، شهره آغداشلو، فروزان، سپیده، ایرن، نوری کسرائی، پوری بنائی و گوگوش گرفته تا بهروز وثوقی، فردین، ناصر ملک مطیعی و رضا بیک ایمانوردی را رؤیت کرد و گوش به صدای خواننده‌های قدیمی ازجمله داریوش اقبالی سپرد. به نظر می‌رسد تابوی یادکرد از سینمای فارسی و خوانندگان ایرانی دهه پنجاه به نحو هدف‌داری با صدور پروانه نمایش برای این قبیل فیلم‌ها در حال شکستن است.

حضور فیلمی در حد و اندازه‌های «سینما شهر قصه» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، منطقی و قابل توجیه به نظر می‌رسد.

داوود (حامد کمیلی)، کاراکتر اصلی فیلم «سینما شهر قصه» که به‌عنوان تکنسین آپارات در یک سینما مشغول به کار است در بحبوحه انقلاب اسلامی سال 57 دل به عشق الهام می‌بندد اما اردشیر، پدر الهام که فردی مؤمن و معتقد است، سینما را عامل فسق و فجور می‌داند و حاضر نیست تا دخترش به عقد مردی درآید که در سینما کار می‌کند. فیلم شرح تلاش‌های داوود برای متقاعد کردن اردشیر برای ازدواج با الهام و آشتی با سینما است.

حضور فیلمی در حد و اندازه‌های «سینما شهر قصه» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، منطقی و قابل توجیه به نظر می‌رسد زیرا ازیک‌طرف به هنر سینما به‌عنوان موضوع محوری می‌پردازد و از سوی دیگر بخش‌هایی از روزهای تاریخ‌ساز انقلاب اسلامی ایران را به تصویر می‌کشد.

«سینما شهر قصه» از حیث کستینگ (بازیگرگزینی) لطمه زیادی خورده است.

امتیاز برجسته فیلم‌نامه تمرکز کامل نویسندگان بر پدیده سینما و نقش تأثیرگذار آن در داستان اصلی و داستان‌های فرعی است. فیلم هیچ‌گاه از موضوع سینما فاصله نمی‌گیرد و در تمام رخدادهای فیلم، ردپای هنر هفتم مشهود است. کیوان علی‌محمدی و علی‌اکبر حیدری در «سینما شهر قصه» بار دیگر به موضوع آشنای تقابل سنت و مدرنیسم با لحنی طنزآلود پرداخته‌اند. داوود نماینده مدرنیسم و اردشیر نماینده سنت است. محمود فرزند داوود نیز نسل فردا را نمایندگی می‌کند. در اواخر فیلم مشخص می‌شود که داماد دیگر اردشیر و فرزندان اردشیر نیز از دوردستی بر آتش سینما داشته‌اند و مدرنیسم از دل سنت برخاسته است!

«سینما شهر قصه» از حیث کستینگ (بازیگرگزینی) لطمه زیادی خورده است. بازیگران جوان این فیلم برخلاف بازیگران مسن آن اصلاً به نقش‌های محوله نمی‌خورند. حامد کمیلی هرچند تلاش زیادی کرده تا در نقش جوان اول عاشق‌پیشه فیلم فارسی بارگه‌های لمپنی جا بیفتد اما نتوانسته درنهایت به نتیجه قابل قبولی دست یابد. آناهیتا درگاهی و رویا میرعلمی نیز بازی متوسطی دارند و نمی‌توانند تماشاگر را با خود همراه کنند در مقابل بابک کریمی، فرخ نعمتی و فریبا جدی کار کاملاً انگ نقششان هستند و حضور موفقی در مقابل دوربین‌ دارند.

امتیاز برجسته فیلم‌نامه تمرکز کامل نویسندگان بر پدیده سینما و نقش تأثیرگذار آن در داستان اصلی و داستان‌های فرعی است.

ساختار فنی «سینما شهر قصه» تقریباً با موضوع آن همخوانی دارد. این همخوانی از همان تیتراژ ابتدایی که یادآور فیلم‌های قدیمی تاریخ سینمای ایران است، هویداست. هر دو کارگردان تلاش وافری داشته‌اند تا از دوربین ساکن بگریزند و ریتم تند فیلم را با ترفندهای مختلف حین فیلم‌برداری (تأکید بر حرکات سریع دوربین و تنوع در قاب‌بندی) و بعداً هنگام تدوین (پلان‌های کوتاه و کات‌های سریع و جهشی) حفظ کنند. چرخش‌های دوربین در برخی از بخش‌های فیلم (مثلاً سکانس کافه) بیش‌ازحد و غیرضروری است. تدوین این فیلم به علت تعدد پلان‌ها و سکانس‌ها، تنوع لوکیشن و حفظ تسلسل زندگی سه نسل، دشوار بوده است. گنجاندن پلان‌های کوتاه از فیلم‌های فارسی قدیمی در لابه‌لای پلان‌های فیلم اصلی بدون بر هم خوردن ریتم و حفظ فضا، کار آسانی نیست. سیاوش پور خلیلی با درایت و مهارت توانسته از پس این وظایف دشوار برآید و کاملاً مشخص است که برای تدوین فیلم وقت زیادی صرف کرده است. فیلم به مدد طراحی لباس، طراحی چهره و طراحی صحنه مناسب در بازنمایی تصویری ایران اواخر دهه پنجاه، روزهای انقلاب و دوران دفاع مقدس موفق است. سکانس‌های دوران انقلاب با کادر بسته و محدود گرفته‌شده‌اند تا نشانه‌های آشنای ایران امروز به قاب دوربین راه نیابند.

فیلم با این جمله که «سینما فسق و فجور نیست» به پایان می‌رسد؛ علی‌محمدی و حیدری با به تصویر کشیدن زندگی سه نسل در امتداد هم (اردشیر، داوود و محمود/پدربزرگ، پدر و پسر)، نشان می‌دهند که چگونه سینما به‌عنوان یک ابزار مدرن و کارخانه رؤیا سازی، راه خود را به‌تدریج در جوامع سنتی باز می‌کند و درنهایت انسان‌ها را از طیف‌های مختلف با هم آشتی داده و آن‌ها را به وفاق می‌رساند. در سکانس پایانی فیلم، نسل جوان واسطه آشتی نسل قدیم با نسل میانه می‌شود و سنت را با مدرنیسم آشتی می‌دهد؛ داماد در یک سمت و پدرزن در سمت دیگر آپارات سینما می‌ایستند و دوربین آن‌قدر جلو می‌رود تا نور خروجی از آپارات تمام قاب را پر کند. اینک جادوی سینما بر همه‌چیز پیروز شده است.

سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر