چرا در تازه‌ترین فیلم آلمودوار جایی برای کمدی نیست؟

14 مهر 1395

سبک بصری درخشان

«لحن این فیلم که با فیلم‌های قبلی من تفاوت بسیاری دارد تا حد زیادی از منابع و موادی الهام گرفته که با آن‌ها کار می‌کنم. می‌خواستم به چنین سوژه دردناکی نزدیک‌تر شوم. مصمم بودم این کار را بکنم و برایم خیلی سخت بود طنز و شوخی را که مانع تمرکز روی این کار می‌شد حذف کنم. »

فیلم‌های پدرو آلمودووار معمولاً غوغایی از رنگ و خنده‌اند؛ اما این کارگردان صاحب‌نام اسپانیایی در بیستمین فیلم خود فضای موقرتری را برگزیده تا آنجا که حتی لطیفه‌هایی که هنگام تمرین بازیگران فی‌البداهه مطرح‌شده بودند را حذف کرده است«خولیتا» داستان مادر و دختری است که از یکدیگر بریده‌اند و احساس گناهی که هردوی آن‌ها را می‌آزارد. فیلم بر اساس سه داستان کوتاه از مجموعه داستانی به نام «فراری» به قلم آلیس مونرو برنده نوبل ادبیات ساخته‌شده است. »خولیتا» ابتدا قرار بود اولین فیلم آلمودووار به زبان انگلیسی باشد و حتی مریل استریپ نقش شخصیت اصلی را ایفا کند. ولی درنهایت آلمودووار تصمیم گرفت که داستان باید در کشورش، اسپانیا اتفاق بیافتد.

سوژه‌ای دردناک

در طول مصاحبه در لندن آلمودووار به اسپانیایی صحبت می‌کرد، ولی گاه حرف‌های مترجمش را قطع می‌کرد تا مطمئن شود کلمات او را به‌درستی ترجمه می‌کند. او درعین‌حال چای می‌نوشد و یادداشت برمی‌دارد. با لبخند توضیح می‌دهد که این کار به او احساس اطمینان می‌دهد. در بخشی از مصاحبه نموداری ترسیم می‌کند تا ساختار داستانی یکی از صحنه‌های مهم فیلم را با کمک آن توضیح دهد.

چرا فیلم «خولیتا» چنین فضای جدی دارد؟

آلمودووار می‌گوید: «لحن این فیلم که با فیلم‌های قبلی من تفاوت بسیاری دارد تا حد زیادی از منابع و موادی الهام گرفته که با آن‌ها کار می‌کنم. می‌خواستم به چنین سوژه دردناکی نزدیک‌تر شوم. مصمم بودم این کار را بکنم و برایم خیلی سخت بود طنز و شوخی را که مانع تمرکز روی این کار می‌شد حذف کنم.» «هنگام تمرین موقعیت‌های خنده‌داری به وجود آمد ولی همه آن‌ها را کنار گذاشتم. دنبال چیز قوی‌تری بودم، چیزی که منزه باشد و پیام داستان را منتقل کند.» رنگ‌ها نیز برای انطباق با جوهره عاطفی فیلم به‌غیراز چند صحنه استثنایی درمجموع خاموش‌اند. «سادگی و ریاضت در جنبه‌های ظاهری فیلم تجربه بسیار مهمی بوده و فکر می‌کنم برای اکتشافات سینمایی بعدی می‌تواند سنگ بنای خوبی باشد. ولی همواره در تمام فیلم‌هایم عنصر باروکی وجود خواهد داشت.» «به‌عنوان نمونه از تصویری که کاغذدیواری‌های نقش دار در فیلم خلق می‌کنند خوشم می‌آید. ولی در این فیلم تا جایی که مقدور بود خودم را کنترل کردم. ولی حتی در سادگی ظاهری به سیاق من باز رنگ قرمز از قلم نمی‌افتد.»

احساس گناه

او در پاسخ به این سؤال که دلیل جذب شدنش به داستان‌های آلیس مونرو چه بود گفت: «واقعاً زنان این داستان را به‌خوبی درک می‌کنم. البته آن‌ها زن هستند ولی درعین‌حال داستان‌های آن‌ها مربوط به مناسبات والدین و فرزندان، مسائل خانوادگی مثل ازدواج و داستان‌هایی است که واقعاً به آن‌ها علاقه‌مندم." ولی او احساس می‌کرد که داستان اصلی چیزی کم دارد."در داستان‌های آلیس مونرو احساس گناه وجود ندارد. من آن داستان را به فرهنگ خودم، فرهنگ اسپانیایی منتقل کرده‌ام».

آلمودووار سابقاً گفته است که هالیوود «قدر زنان مسن را نمی‌داند.» شاید به همین خاطر است که بازیگر شخصیت اصلی فیلم او یعنی اما سوارز هنرپیشه ۵۵ ساله اسپانیایی است. آدریانا اوگارته نیز نقش همین شخصیت در دوران جوانی را بازی می‌کند. انتقال بین دو دوران زندگی این شخصیت در یک حیله ظریف سینمایی روی می‌دهد، در لحظه‌ای که هنگام خشک‌کردن موهای او توسط دخترش آنیتا، حوله (که البته سرخ‌رنگ است) از سر این زن می‌افتد. آلمودووار می‌گوید: «موافق نیستم که یک بازیگر سنین مختلف یک شخصیت را بازی کند. به تأثیر گریم و آرایش برای نشان دادن آثار بالا رفتن سن اعتماد ندارم و تقریباً غیرممکن است که زن جوان و ۲۵ساله‌ای بتواند ظاهر یک زن ۵۰ ساله را نشان دهد.» «موضوع چروک‌های صورت نیست، چیزی عمیق‌تر از این حرف‌هاست، گذشت زمان چه در برون و چه در درون انسان است.» آلمودووار می‌گوید به خاطر چند صحنه مهم از فیلم حقوق معنوی داستان‌های را خریدار کرده است. این صحنه‌ها مربوط به آشنایی خولیتا (شخصیت اصلی فیلم) با دو مرد در قطار است که هرکدام از آن‌ها نقش کاملاً متفاوتی در زندگی این زن ایفا می‌کنند. «این صحنه‌ها بسیار عاطفی و عاشقانه هستند. زنی در یک قطار ازنظر پردازش سینمایی خارق‌العاده است.»

مادری آسیب‌پذیر

یک عنصر مهم دیگر این است که در داستان‌های آلیس مونرو زنان نقش محوری دارند. آلمودووار می‌گوید: «رابطه مادر و دختر مرا مجذوب می‌کند و همین‌طور رابطه خواهران و برادران. به‌طورکلی روابط خانوادگی برای من بسیار جذاب‌اند.» «در مورد مادرها و داستان‌هایی که شخصیت اصلی آن‌ها زنان هستند فیلم‌های زیادی ساخته‌ام. ولی شخصیت خولیتا باشخصیت مادران در فیلم‌های قبلی مثل «بازگشت»،«کفش‌های پاشنه‌بلند» و یا «گل اسرار من» هیچ شباهتی ندارد.» «خولیتا برای من به‌عنوان یک نویسنده بسیار جالب است. او مادر آسیب‌پذیری است. او قدرت شخصیت‌های زن در فیلم‌ها قبلی من را ندارد. او از شدت گناه بیمار استبرای خولیتا گناه یک بیماری ارزشی است و این بیماری به دخترش نیز سرایت می‌کند.»

پدرو آلمودووار علاوه بر بیش از صد جایزه و یا نامزدی برای جوایز سینمایی دیگر تاکنون یک جایزه اسکار و چهار جایزه بفتا در کارنامه خود دارد. در حال حاضر موسسه فیلم بریتانیا فصلی از برنامه‌های خود را به آثار این فیلم‌ساز اختصاص داده است. دوستداران او می‌توانند مطمئن باشند که باوجوداین همه فیلم آلمودووار قصد ندارد از سرعت فیلم‌سازی خود بکاهد. حین گفتگو او به چند طرح فیلم‌سازی برای آینده اشاره کرد و افزود: «صدها شاید هزاران فیلم در مورد رابطه مادران و دختران وجود دارد ولی من به ساختن فیلم در مورد این روابط ادامه خواهم داد».

گزیده نظرات منتقدان درباره «خولیتا» پدرو آلمودوار

عشق، فقدان و ملودرام: خولیتا بدون شک کار کارگردان شمایلی اسپانیایی، پدرو آلمودوار است. گرچه این فیلم به‌قدر امثال «زنان در آستانه فروپاشی عصبی» (1988) –فیلمی که نام او را بر نقشه بین‌المللی آورد- دیوانه‌وار و جنون‌آمیز نیست اما در عوض به روحیه «همه‌چیز درباره مادرم» (1999) بیشتر نزدیک است و حول موضوع مادری و جست‌وجوی کسی برای دوست داشتن می‌گردد. داستان در دو بازه زمانی می‌گذرد، اما سوارز نقش خولیتای پیرتر، پر از احساسات و محزون را بازی می‌کند که دل‌تنگ دختر گمشده‌اش است، خاطراتی را مرور می‌کند که شروعی خوش داشتند اما رفته‌رفته منشأ درد او را بر ملأ کردند. فضایی رازآلود، تنش را تشدید می‌کندخولیتا و دخترش چطور از یکدیگر جدا شدند؟ و دقیقاً بر سر پدر خانواده چه آمد؟ علی‌رغم این ابهام، خولیتا عمدتاً از داستان‌گویی ساده و کاراکترهای قوی لذت می‌برد: این فیلمی درباره مردم است و اینکه چطور مشکلات زندگی‌شان را کنترل می‌کنند. تکه‌های شوخ‌طبعی هم وجود دارند –کارگردان مثل همیشه می‌تواند کمدی ملایم را در تراژدی بیابد- و کاراکترها و رنگ در لحظات خوب و بد به یک اندازه به چشم می‌آیند.

انا اسمیت (امپایر)

این داستانی متقاعدکننده، دردآور و تقریباً واجد حرارت ملودراماتیک است، اما همچنین شکل تالار آینه‌ها دارد. فرمالیست‌های روسی می‌گفتند کار هنر آن است که شمارا به‌اندازه یک حرکت مهره اسب از واقعیت دورنگه دارد؛ آلمودوار در اینکه شمارا به‌اندازه یک حرکت مهره اسب از چیزی که در فیلمش اتفاق می‌افتد دورنگه دارد شادمانی می‌یابد. زندگی‌های احساسی خولیتای جوان و خولیتای پیرتر به شکلی متناسب در تلاطم هستند. به نظر می‌رسد آن‌ها در مرکز یک تریلر هیچکاکی باشند، لورنزو در یک‌لحظه با دل‌رحمی رفتار خود را با کاراکتری وسواسی در یک رمان از پاتریشیا های‌اسمیت مقایسه می‌کند. آلمودوار در خلق حال و هوای یک تریلر رازآلود درخشان است اما هیچ یا کوچک‌ترین قصدی در به میان آوردن افشاگری بزرگی که انتظارش رادارید ندارد. این به‌اندازه کارهای دیگر آلمودوار غنی و باورپذیر نیست، اما اثری روان و درگیر کننده است.

پیتر بردشاو (گاردین)

با نهایت احترام باید بگویم مایه فیلم همان چیزهایی است که در طول روز در برنامه‌های تلویزیونی می‌بینیم؛ اما شاید چیزی که در فیلم جالب‌تر است سبک بصری آن باشد، در ترکیبی از فیلم‌برداری سیال ژان-کلود لاری و لباس‌های دهه 90 ای سونیا گرند و طراحی صحنه انتچون گومز. چیز کمی از این اشتها را کور می‌کند، المودوار و تیم تهیه او با خلق ریف‌هایی در تله‌نوولاهای اسپانیایی، هیچکاک و فیلم نوآر اثری متوسط اما به شکلی انکار نشدنی جذاب را ساخته‌اند که با داستان ساده‌اش جایی میان سلیقه پست و والا خانه می‌کند.  بازیگران اصلی زن فیلم می‌توانستند قهرمانان خوبی برای هیچکاک باشند. آن‌ها به‌طورقطع به دختران بی‌نظیر آلمودوار تبدیل‌شده‌اند.

روری اوکانر (فیلم استیج)

این فیلم اقتباسی آزاد از سه داستان کوتاه نوشته برنده جایزه نوبل، آلیس مونروی کانادایی، داستان زنی اسپانیایی است که عاشق می‌شود، صاحب یک فرزند شده و درنهایت آن‌هایی که بیش از هر چیز می‌پرستدشان را از دست می‌دهد. این فیلم در بخش رقابتی جشنواره کن سروصدای زیادی به پا کرد و البته تشخیص چرایی آن کار سختی نیست؛ با توجه به شهرت کارگردان و مقاصد خوب موردتوافق فیلم. این فیلم که ظاهراً بقایای برخی از داستان‌های این فیلم‌ساز مؤلف، بخصوص «همه‌چیز درباره مادرم»، با کاراکترهای زن در مرکز است، به‌اندازه کافی به محصولی منسجم تبدیل‌شده است که پرحرارت‌ترین هواداران او در سراسر جهان را، با توجه به گروه بازیگران خاصش (برخی چهره‌های آشنا در کنار تازه‌واردها) راضی کند؛ اما ترکیب ارائه‌شده در این فیلم به‌طور افراط‌گرایانه‌ای تصادفی به نظر می‌آید و به‌این‌ترتیب آن را عمیقاً از حس رضایت تماشاگر بی‌نصیب می‌گذارد.

لزلی فلپرین (هالیوود ریپورتر)