گذری به جهان هنری بهرام بیضایی

30 ارديبهشت 1397

میزانسن تاتری با فرم و محتوای سینما حقیقت

حمید مشکلانی*

استاد بهرام بیضایی با توانی شگفت‌انگیز فیلم-تئاتر می‌سازد، به‌گونه‌ای که وی تمام اصول و قواعد سینما و کارگردانی سینما را می‌داند و همه می‌دانیم که استاد بی‌بدیل تئاتر نیز هست؛ اما با علم به نمایش و سینما دست به خلق ساختاری سینمایی با میزانسن و بازی‌های تئاتری می‌زند و درعین‌حال دکوپاژ سینمایی را در کارش لحاظ می‌کند.

 بیضایی در سینما دانسته، بازی‌هایی غلوآمیز از بازیگرانش می‌گیرد، اما در چارچوب قاب و دوربین، چگونه می‌شود بازی تئاتری و حرکات و میزانسن تاتری باشد، اما دکوپاژ سینمایی نیز برای فرم و ساختار فیلم اتخاذ کرد، چنانکه بازی بازیگر از قاب بیرون نزند و بیننده را کِسِل و دل‌زده نکند؟! در تک‌تک سکانس‌های فیلم‌هایش به خوبی می‌توان این هنر شگرف را دریافت.

بیضایی در چیدمان صحنه بسیار هوشمند است و دوربین را در خدمت صحنه قرار می‌دهد و بازیگر را در خدمت دوربین. او در نویسندگی و بیان کلمات نیز کاملاً تئاتری عمل می‌کند، اما باز در مجموع در فیلم‌هایش به‌وضوح سینما را می‌بینیم. برای دریافت این مهم مثالی از فیلم «سگ‌کشی»(۱۳۷۹) را یادآور می‌شوم. سکانسی مشهور که شخصیت زن اصلی داستان با بازی مژده شمسایی برای رفع بدهی‌های همسرش و خرید چک همسرش به قیمتی پایین‌تر به سراغ حاجی نقدی در حجره‌اش می‌رود در این سکانس به یادآورید کلام و میمیک چهره داریوش ارجمند را که چگونه نقش حاجی نقدی را در دنیای ساخته بیضایی زندگی کرده است. کلام بهرام بیضایی و علی حاتمی با کلام مردم جامعه فرق دارد، اما چه سِری در نوشته‌های این دو استاد وجود دارد که دیالوگ‌ها و مونوگ‌های بازیگرانشان چنان دل‌نشین و همراه کننده است؟!

تنها پاسخ این سؤال این است که این دو استاد چیره‌دست، سینما حقیقت را به سینما واقعیت ترجیح داده و این اصول مهم، بزرگ و دست‌نیافتنی سینماست که بزرگانی چون حاتمی و بیضایی به آن دست یافتند و این هنرشان تا بدان جاست که بیننده فهیم و ریزبین با خود می‌گوید چقدر خوب بود مردم کوچه‌بازار نیز مانند پرسوناژهای فیلم‌های بیضایی و حاتمی سخن می‌گفتند، دل‌نشین، شیوا، روان، مبهوت‌کننده، بدیع و حس آمیز.

بخوانید: یادداشتی درباره نمایش «چهارراه» اثر جدید بهرام بیضایی در آمریکا

در فیلم‌های بهرام بیضایی به‌وضوح شاهدبازی‌های تئاتری هستیم ولی دوربین و میزانسن ها به‌شدت دکوپاژ سینمایی دارد و این نوع فیلم‌سازی تبدیل به امضاء وی شده است. به جرئت می‌توان گفت تنها فیلمی که هم‌بازی‌ها سینمایی است و هم میزانسن و فرم اثر، فیلم «باشو غریبه کوچک»(۱۳۶۴) است که به اعتقاد بسیاری از منتقدین و اهالی سینما جزء ۱۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ایران در بعد از انقلاب است.

چیره‌دستی در نگارش فیلم‌نامه‌نویسی وی شگردی دارد و آن این است که همه چیز و عوامل در خدمت داستان هستند، بازی بازیگران، دوربین، فرم، طراحی صحنه و لباس، نور، گریم و همه و همه در خدمت قصه هستند، داستان‌گو بودن یکی از شاخصه‌های کار اوست و سه عنصر کلاسیک یعنی زمان، مکان و موضوع در آثارش رعایت می‌شود.

 آنچه سینمای بهرام بیضایی را دل‌چسب و نوستالژیک می‌کند پایان داشتن قصه و سرانجام پرسوناژهای داستان است و پایان باز برای او معنایی ندارد، به نظرم بعد از دهه ۱۳۵۰ میلادی در سینما و آثار شاخص و مهمی از آکیرا کوروساوا و میکل آنجلو آنتونیونی و غیره که پایان باز را به درستی و با اصول فیلم‌نامه‌نویسی مدرن به کار برده‌اند و از ابتدا تا انتها یک متد مدرن را در پیش گرفتند و با پایان بازبیننده را در تفکر فروبرده‌اند و برای پایان برخی از فیلم‌هایشان بیننده را نیز دخیل کرده‌اند و به‌گونه‌ای بیننده نیز جزئی از اثر است و این بدان معنی نیست که نتوانسته‌اند پایانی برای فیلم خود بیابند و بیننده را کوته‌نظر فرض کرده‌اند و برای پوشاندن عیب و نقص خود پایان فیلم را باز گذاشتند، بلکه دانسته و باقدرت این مهم را انجام دادند.

دو فیلم شاخص از این دو کارگردان که با پایانی باز پایه‌گذار سینمای هنری به خصوص در سینمای دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ هستند. فیلم «راشامون»(۱۹۵۰) ساخته کوروساوا و فیلم «ماجرا»(۱۹۶۰) ساخته آنتونیونی ازجمله این آثار است. نمونه بسیار خوب وطنی پایان باز را در فیلم «طبیعت بی‌جان»(1354) ساخته زنده‌یاد سهراب شهید ثالث می‌توان دید. در فیلم‌هایی با پایان باز خرد مخاطب است که به تعمق دعوت می‌شود ولی متأسفانه در بسیاری از فیلم‌های سینمای ایران، دیگر این پایان باز معضلی شده که فقط نشان از ناتوانی نویسنده و کارگردان اثر از داستان‌گویی و به سرانجام رساندن شخصیت‌های فیلم است.

بهرام بیضایی با استادی هر چه تمام‌تر با پایان‌هایی تمام‌کننده و خیره‌کننده تبحر خود را در فیلم‌نامه‌نویسی به رخ می‌کشد. متأسفانه بعد از آخرین اثر درخور تأملش فیلم «وقتی همه خوابیم» (۱۳۸۷) سینما و تئاتر کشور را از وجود خود محروم کرد و سال‌هاست که در خارج از کشور مشغول تدریس است. سبک استاد بهرام بیضایی در سینما منحصر به خود اوست و برای مخاطب نکته‌سنج بسیار جالب و دوست‌داشتنی است و افسوس که امروز ظرفیت مخاطب و مسئولین امر در برخورد با آثار تفکر برانگیز، دیگر سنخیتی ندارد و سینما حقیقت بیضایی جایش را به سینما واقعیت داده است!

*عضو انجمن نویسندگان و منتقدان سینما