جهان هاروکی موراکامی در «کافکا در ساحل»

مرز باریک گناهکار بودن و بی‌گناهی

ناکاتا، یکی از دو قهرمان اصلی این داستان، در همان اوایل رمان کافکا در ساحل قتلی مرتکب می‌شود، یا دست‌کم چنین به نظر می‌رسد. چراکه جزئیات داستان بسیار سورئال هستند و حتی یک صحنه کامل شاید تنها یک خیال باشد. ناکاتا در دام شخصیت عجیبی با ظاهر جانی واکر گیر می‌افتد. جانی واکر درگذشته یک شخصیت و لوگوی معروف برای مشروب اسکاچ بود. در رمان، او گربه‌ها را می‌کشد و احشاء و امعاء آن‌ها را می‌خورد. ناکاتا تنها یک عاشق گربه نیست، او می‌تواند با آن‌ها صحبت کند. بله، این کتاب عجیب‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کنید. همین نزدیکی با گربه‌ها است که باعث می‌شود ناکاتا با هیجانی زیاد، دو بار به پهلوی واکر چاقو بزند و او را به قتل برساند. 

کافکا تامورا، دیگر قهرمان داستان که هیچ اطلاعی از چنین جنایتی ندارد، در نزدیک معبد شینتو بیدار می‌شود. او آغشته در خون است، البته به نظر می‌آید خون خودش نیست. او خیلی زود متوجه می‌شود که پدرش، یک مجسمه‌ساز معروف به نام کیوچی تامورا، به قتل رسیده است (احتمال این‌که پدرش همان جانی واکر باشد بعید نیست). به همین دلیل، پلیس به دنبال کافکا، پسر گمشده کیوچی می‌گردد. 

ناکاتا و کافکا، دو قهرمان این داستان، در بخش‌هایی جداگانه و در دو داستان متفاوت، مکمل یکدیگر می‌شوند. در این رمان هویت این دو بارها در هم ادغام می‌شود. به‌منظور اضافه کردن لایه‌های ادیپی به این قتل مرموز، موراکامی هم‌چنین یک ارتباط بین کافکا (که حال به یک شهر دیگر فرار کرده است) و یک زن مرموز به نام خانم سائکی برقرار می‌کند.  بازهم احتمال این‌که خانم سائکی مادر کافکا باشد بعید نیست. در داستان با معمایی طرف هستیم که در یک راز پیچیده شده و در دل یک دنیای پررمزوراز قرار دارد. به همین دلیل وقتی ناشر ژاپنی رمان یک وب‌سایت راه‌اندازی کرد و از خوانندگان خواست که در این سایت، پرسش‌های خود از نویسنده را مطرح کنند، هشت هزار نفر ثبت‌نام کردند. 

به دنیای تیره‌وتار هاروکی موراکامی خوش‌آمدید. اگر پنجاه سال پیش از منتقدان ادبی می‌خواستید آینده پیش روی رمان را پیش‌گویی کنند، پیش‌گویی آن‌ها احتمالاً حول محورهایی همچون بازی با لغات یا تجربه‌گرایی در زبان می‌چرخید. اما به نظر می‌آید همه آن‌ها اشتباه کرده‌اند. بسیاری از نویسندگان تأثیرگذار چند دهه اخیر از جملات و ترکیب کلمات معمولی استفاده می‌کنند. آن‌ها بیش‌تر به دنبال واکاوی ماهیت واقعیت هستند. به‌طورکلی به نظر می‌رسد گرایش‌های آن‌ها بیش‌تر از این‌که حول زبان‌شناسی باشد، مربوط به عناصر متافیزیک است. آن‌ها بیش‌تر به دنبال تجربه دوباره واقعیت در چشم‌اندازهای تازه هستند. در حال حاضر، تمایل گسترده به استفاده از طرح‌های داستانی علمی تخیلی در بستر داستان‌های واقعی جدی بسیار موردتوجه قرارگرفته و نشان‌دهنده یک تغییر مهم در دنیای ادبیات است. 

کم‌تر نویسنده‌ای به‌اندازه هاروکی موراکامی موفق شده است مفاهیم کلی که نسبت به واقعیت وجود دارد را به چالش بکشد. نویسندگان دیگر رویه‌ای را در پیش‌گرفته‌اند که به نام «رئالیسم جادویی» می‌شناسیم. اما بیش‌تر آن‌ها (مثل گابریل گارسیا مارکز، آلخو کارپانتیه و بن اوکری) تلاش می‌کنند حکایت‌های خیالی خود را در کشورهای جهان سوم روایت کنند، جایی که اسطوره‌ها و فرهنگ‌عامه معمولاً بر جنبه‌های فرهنگی برتری دارند. در چنین محیط‌هایی، رئالیسم جادویی به‌طور طبیعی گسترش‌دهنده گفتگوها و صحبت‌هایی است که به‌طور پیوسته در این فضاها درمی‌گیرد و ریشه در سنت دارد. اما موراکامی داستان‌های جادویی خود را در قلب یک‌زمان و مکان مدرن و امروزی روایت می‌کند. بارش ماهی از آسمان یا صحبت کردن گربه‌ها با انسان (که در کافکا در ساحل زیاد اتفاق می‌افتد)، ماجراهایی هستند که در دل‌زندگی شهری و پرفشار ژاپن امروز رخ می‌دهند. دست‌یابی به چنین فضای رؤیایی آن‌هم در میان ترافیک پر رفت‌وآمد، ارتباطات اینترنتی و ساختمان‌های چندطبقه؛ یکی از ویژگی‌های متمایز کارهای موراکامی است. همان‌طور که دیوید کاپرفیلد شعبده‌باز مجسمه آزادی را ناپدید می‌کند، موراکامی هم با واردکردن خیال و جادو به فضاهایی کاملاً واقعی، ما را حیرت‌زده می‌کند. 

موراکامی با رمان بسیار موفق جنگل نروژی در میان مردم به سلینجر ژاپن معروف شد. این رمان روایت سرراستی دارد و خبری از صحبت با گربه‌ها نیست. اما حتی در این رمان هم می‌توان ردپای شخصیت‌های غیرمتعادلی را پیدا کرد که با انواع و اقسام مشکلات روحی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. از همان زمان هم می‌شد پیش‌بینی کرد که او در کارهای بعدی وارد فضاهای ازنظر روحی تاریک‌تری می‌شود. او بعداً با رمان سرگذشت پرنده کوکی در این زمینه به اوج مهارت رسید. خواننده در این رمان دیگر نمی‌تواند خیال را از واقعیت تمیز دهد. قهرمان این داستان می‌تواند از میان دیوارها عبور کند و مردم را شفا دهد. آیا واقعاً چنین است؟ هرچه عمیق‌تر به داستان نگاه می‌کنید، تفاوت بین خیال و واقعیت کم‌رنگ‌تر می‌شود. 

در کافکا در ساحل، موراکامی مضمون دوران بلوغ جنگل نروژی را با رئالیسم جادویی سرگذشت پرنده کوکی ادغام می‌کند. نتیجه کار، رمانی شده است که بر قوانین فیزیک غلبه می‌کند، داستانی که قوانین معمول داستان‌های روایی در آن کم‌ترین نقش رادارند. بااین‌حال موراکامی سعی کرده بر یک سری از مفاهیم آشنای رمان‌های رمانس و راز آمیز تکیه کند. آیا کافکا مسئول قتل پدر خویش است؟ آیا از طریق سرنخ‌ها و شواهد معمول رمان‌های جنایی می‌توان به پاسخ این پرسش دست‌یافت؟ در دنیای موراکامی، نویسنده ردی از موقعیت‌های مختلف را به‌جا می‌گذارد. موقعیت‌هایی که به نظر می‌رسد تعاریف مرسوم ما از گناهکار بودن و بی‌گناهی را به چالش می‌کشند.

در پایان باید گفت بارمانی طرف هستیم که پیوسته پس‌زمینه خود را تغییر می‌دهد. کافکا در ساحل گاهی اوقات رنگ و بوی تراژدی‌های یونان را به خود می‌گیرد، کمی بعد تغییر حالت داده و وارد دنیای اسرارآمیز کهن‌الگوهای یونگی می‌شود. این اثر، ترکیبی است از رمان‌های آموزشی داستان‌های شهری خیالی و معمولی. حال این ترکیب، اثر عجیبی شده است که خواننده حتی درنهایت تلاش خودش هم نمی‌تواند به درون این رمان نفوذ کند یا آن را دسته‌بندی کند. چنین دورنمای جذابی را معمولاً در رمان‌های خیالی می‌بینیم. اما این ویژگی، تا حد بسیار زیادی در کافکا در ساحل موجود است. 

تد جوئیا، Postmodern Mystery